چگونه ارزش فعلی خالص را محاسبه کنید؟


ارزش فعلی خالص: برای چه چیزی مناسب است ، چگونه محاسبه می شود ، مزایا

ارزش خالص فعلی (NPV) تفاوت بین ارزش فعلی ورودی وجه نقد و ارزش فعلی جریان وجه نقد در یک بازه زمانی مشخص است.

ارزش فعلی خالص با محاسبه هزینه ها (جریان های نقدی منفی) و منافع (جریان های نقدی مثبت) برای هر دوره از سرمایه گذاری تعیین می شود. دوره معمولاً یک ساله است ، اما می تواند در سه ماهه یا ماه اندازه گیری شود.

این محاسبه ای است که برای یافتن ارزش فعلی جریان پرداخت های آینده استفاده می شود. این ارزش پول در طول زمان را نشان می دهد و می تواند برای مقایسه گزینه های سرمایه گذاری مشابه باشد. از هرگونه پروژه یا سرمایه گذاری با NPV منفی باید خودداری شود.

ارزش جریان های نقدی در طول زمان

ارزش زمانی پول تعیین می کند که زمان بر ارزش جریان های نقدی تأثیر بگذارد.

به عنوان مثال ، یک وام دهنده ممکن است 99 سنت برای وعده دریافت 1 دلار در ماه آینده ارائه دهد. با این حال ، وعده دریافت همان دلار 20 سال دیگر برای همین وام دهنده امروز ارزش بسیار کمتری خواهد داشت ، حتی اگر پرداخت در هر دو مورد به یک اندازه درست باشد.

این کاهش در ارزش فعلی جریان های نقدی آتی بر اساس نرخ بازده یا نرخ تنزیل انتخاب شده است.

به عنوان مثال ، اگر یک سری جریان نقدی یکسان در طول زمان وجود داشته باشد ، جریان نقدی فعلی باارزش ترین است و هر جریان نقدی آینده از ارزش نقدی قبلی نسبت به جریان نقدی قبلی برخوردار است.

این بدان دلیل است که جریان فعلی می تواند بلافاصله معکوس شود و بنابراین شروع به کسب سود می کند ، در حالی که با جریان آینده نمی تواند.

ارزش خالص فعلی برای چیست؟

ارزش فعلی خالص به دلیل سادگی ، ابزاری مفید برای تعیین اینکه آیا یک پروژه یا سرمایه گذاری منجر به سود یا زیان خالص می شود ، است. ارزش خالص مثبت مثبت منجر به سود می شود ، در حالی که منفی منجر به ضرر می شود.

ارزش خالص فعلی ، مازاد یا کسری جریان های نقدی را از نظر ارزش فعلی ، بالاتر از هزینه وجوه اندازه گیری می کند. در شرایط نظری بودجه با سرمایه نامحدود ، یک شرکت باید کلیه سرمایه گذاری ها را با ارزش خالص مثبت مثبت انجام دهد.

ارزش خالص فعلی ابزاری اساسی در تحلیل جریان وجوه نقد است و روشی استاندارد برای استفاده از ارزش زمانی پول برای ارزیابی پروژه های بلند مدت است. به طور گسترده ای در اقتصاد ، امور مالی و حسابداری استفاده می شود.

در بودجه بندی سرمایه و برنامه ریزی سرمایه گذاری برای تجزیه و تحلیل سودآوری یک سرمایه گذاری یا پروژه برنامه ریزی شده استفاده می شود.

مثال استفاده

فرض کنید یک سرمایه گذار می تواند پرداخت 100 دلاری امروز یا طی یک سال را انتخاب کند. یک سرمایه گذار منطقی تمایلی به تأخیر پرداخت ندارد.

با این حال ، اگر یک سرمایه گذار بتواند 100 دلار امروز یا 105 دلار در یک سال دریافت کند ، چه می کنید؟ اگر پرداخت کننده قابل اعتماد باشد ، ممکن است 5٪ اضافی ارزش انتظار را داشته باشد ، اما تنها در صورتی که سرمایه گذاران با 100 دلار که بیش از 5٪ درآمد کسب کرده اند ، هیچ کار دیگری انجام دهند.

یک سرمایه گذار ممکن است مایل باشد یک سال صبر کند تا 5٪ اضافی کسب کند ، اما این ممکن است برای همه سرمایه گذاران قابل قبول نباشد. در این حالت ، 5٪ نرخ تخفیف است که بسته به سرمایه گذار متفاوت خواهد بود.

اگر یک سرمایه گذار می دانست که می توانند 8٪ از سرمایه گذاری نسبتاً ایمن را طی سال آینده کسب کنند ، حاضر به پرداخت 5٪ نیستند. در این حالت نرخ تخفیف سرمایه گذار 8٪ است.

یک شرکت می تواند نرخ تخفیف را با استفاده از بازده مورد انتظار از پروژه های دیگر با سطح ریسک مشابه یا هزینه وام پول برای تأمین اعتبار پروژه تعیین کند.

نحوه محاسبه آن

برای محاسبه ارزش فعلی خالص ، از فرمول زیر استفاده شده است که در زیر نشان داده شده است:

Rt = ورودی یا خروجی خالص وجه نقد در یک دوره زمانی t.

i = نرخ تخفیف یا سودآوری که می تواند در سرمایه گذاری های جایگزین بدست آورد.

t = تعداد دوره های زمانی

این روش آسان تری برای به خاطر سپردن مفهوم است: NPV = (ارزش فعلی جریان های نقدی مورد انتظار) - (ارزش فعلی پول نقد سرمایه گذاری شده)

علاوه بر خود فرمول ، ارزش فعلی خالص را می توان با استفاده از جداول ، صفحات گسترده یا ماشین حساب محاسبه کرد.

ارزش پول فعلی بیش از همان مقدار در آینده است ، به دلیل تورم و سود حاصل از سرمایه گذاری های جایگزین که می تواند در طی این مدت انجام شود.

به عبارت دیگر ، دلار بدست آمده در آینده به اندازه یک دلار فعلی ارزش نخواهد داشت. عنصر نرخ تنزیل فرمول ارزش خالص فعلی یکی از روشهای در نظر گرفتن این مسئله است.

مزیت - فایده - سود - منفعت

- ارزش پول را در طول زمان ، با تأکید بر جریان های نقدی قبلی ، در نظر بگیرید.

- به تمام جریان های نقدی موجود در طول زندگی پروژه نگاه کنید.

- استفاده از تخفیف تأثیر جریان های نقدی طولانی مدت احتمالی را کاهش می دهد.

- سازوکار تصمیم گیری دارد: پروژه هایی با ارزش خالص منفی منفی را رد کنید.

ارزش خالص فعلی شاخص میزان ارزش افزوده یک سرمایه گذاری یا پروژه برای تجارت است. در تئوری مالی ، اگر بین دو گزینه انحصاری متقابل انتخاب وجود داشته باشد ، باید گزینه دیگری که بالاترین ارزش خالص فعلی را تولید می کند ، انتخاب شود.

پروژه هایی که دارای خطر خالص مثبت هستند ممکن است پذیرفته شوند. این لزوماً به معنای انجام آنها نیست ، زیرا ارزش خالص فعلی بهای تمام شده سرمایه ممکن است هزینه فرصت ، یعنی مقایسه با سایر سرمایه گذاری های موجود را در نظر نگیرد.

قانون ارزش فعلی خالص

یک سرمایه گذاری با ارزش خالص مثبت مثبت سودآور فرض می شود و یک سرمایه گذاری منفی منجر به ضرر خالص خواهد شد. این مفهوم اساس قانون ارزش خالص فعلی است ، که بیان می کند فقط سرمایه گذاری هایی با ارزش NPV مثبت باید در نظر گرفته شود.

ارزش فعلی خالص مثبت نشان می دهد که درآمد برنامه ریزی شده که توسط یک پروژه یا سرمایه گذاری به دلار فعلی حاصل می شود ، بیش از هزینه های پیش بینی شده ، همچنین به دلار فعلی است.

معایب

یک اشکال در استفاده از تجزیه و تحلیل ارزش فعلی خالص این است که فرض هایی را درباره رویدادهای آینده ارائه می دهد که ممکن است قابل اعتماد نباشد. اندازه گیری سودآوری یک سرمایه گذاری با استفاده از ارزش خالص فعلی عمدتا بر اساس برآوردها است ، بنابراین می تواند حاشیه قابل توجهی برای خطا وجود داشته باشد.

از جمله عوامل برآورد شده می توان به هزینه سرمایه گذاری ، نرخ تخفیف و بازده مورد انتظار اشاره کرد. ممکن است برای شروع یک پروژه هزینه های پیش بینی نشده ای لازم باشد یا در پایان پروژه نیاز به هزینه های اضافی داشته باشد.

دوره بازپرداخت یا روش بازپرداخت ، گزینه ساده تری برای ارزش فعلی خالص است. این روش مدت زمان بازپرداخت سرمایه گذاری اولیه را محاسبه می کند.

با این حال ، این روش ارزش زمانی پول را در نظر نمی گیرد. به همین دلیل ، دوره های بازپرداخت محاسبه شده برای سرمایه گذاری های طولانی مدت ، پتانسیل بیشتری برای عدم صحت دارند.

همچنین ، دوره بازپرداخت کاملاً به مدت زمان لازم برای جبران هزینه های اولیه سرمایه گذاری محدود می شود. نرخ بازده سرمایه گذاری شما ممکن است به شدت حرکت کند.

در مقایسه با استفاده از دوره های بازپرداخت ، بازده بلند مدت سرمایه گذاری های متناوب لحاظ نمی شود.

مثال ها

فرض کنید یک شرکت می تواند در تجهیزاتی سرمایه گذاری کند که 1000000 دلار هزینه داشته باشد و انتظار می رود برای 5 سال ماهیانه 25000 دلار درآمد کسب کند.

این شرکت سرمایه در دسترس تیم را دارد. متناوباً ، می توانید آن را در بورس سهام سرمایه گذاری کنید و انتظار می رود سالانه 8 درصد بازده داشته باشد.

مدیران احساس می کنند که خرید تجهیزات یا سرمایه گذاری در بورس سهام نیز خطرات مشابهی است.

مرحله اول: ارزش فعلی خالص سرمایه گذاری اولیه

از آنجا که تجهیزات پیش پرداخت هستند ، این اولین جریان نقدی است که در محاسبه موجود است. هیچ زمان سپری شده ای لازم نیست که حساب شود ، بنابراین خروج $ 1،000،000 نیازی به تخفیف ندارد.

تعداد دوره ها را مشخص کنید (t)

انتظار می رود این تیم ماهانه جریان نقدی ایجاد کند و به مدت 5 سال ادامه یابد. این بدان معنی است که 60 جریان نقدی و 60 دوره در محاسبه وجود خواهد داشت.

تعیین نرخ تخفیف (i)

انتظار می رود سرمایه گذاری جایگزین سالانه 8 درصد پرداخت شود. با این حال ، از آنجا که تجهیزات جریان نقدی ماهانه ایجاد می کنند ، نرخ تخفیف سالانه باید به نرخ ماهانه تبدیل شود. با استفاده از فرمول زیر مشخص شد که:

نرخ تخفیف ماهانه = ((1 + 0.08) 1/12 )-1= 0,64%.

مرحله دوم: ارزش فعلی خالص جریان های نقدی آینده

جریان های نقدی ماهانه در پایان ماه بدست می آیند. اولین پرداخت دقیقاً یک ماه پس از خرید تجهیزات می رسد.

این یک پرداخت در آینده است ، بنابراین باید برای ارزش زمانی پول تنظیم شود. برای نشان دادن این مفهوم ، جدول زیر پنج پرداخت اول را تخفیف می دهد.

محاسبه خالص ارزش فعلی خالص برابر است با ارزش فعلی 60 جریان نقدی آینده ، منهای سرمایه گذاری 1.000.000 دلار.

اگر انتظار می رود تجهیزات در پایان عمر مفید خود مقداری ارزش داشته باشند ، محاسبه پیچیده تر خواهد بود. با این حال ، در این مثال ، قرار نیست چیزی ارزش داشته باشد.

این فرمول را می توان برای محاسبه زیر ساده کرد: NPV = (- 1،000،000 $) + (1،242،322.82 $) = 242،322.82 $

در این حالت ، ارزش خالص فعلی مثبت است. بنابراین ، تجهیزات باید خریداری شود. اگر ارزش فعلی این جریان های نقدی منفی بود زیرا نرخ تخفیف بیشتر بود یا جریان خالص نقدی کمتر بود ، از سرمایه گذاری جلوگیری می شد.

نحوه محاسبه ارزش ذاتی سهام

ارزش ذاتی ( Intrinsic value ) یک مفهوم فلسفی است که در آن ارزش یک دارایی به‌خودی‌خود یا به تعبیر عامیانه، مستقل از سایر عوامل مشتق می‌شود. تحلیلگران مالی تلاش می‌کنند تا مدل‌هایی را برای برآورد ارزش ذاتی سهام یک شرکت (خارج از قیمت روز بازار) برآورد کنند.

ارزش ذاتی چیست؟

ارزش ذاتی ( Intrinsic value ) معیار ارزش دارایی است. این معیار به‌جای استفاده از قیمت فعلی بازار با استفاده از یک محاسبه عینی یا مدل مالی به دست می‌آید.

ارزش ذاتی ( Intrinsic value ) یک اصطلاح با معانی مفید در زمینه‌های مختلف است که وظیفه یک تحلیلگر مالی است که سعی می‌کند ارزش ذاتی دارایی را با استفاده از تجزیه‌وتحلیل بنیادی و تکنیکال برآورد کند.

در تجزیه‌وتحلیل مالی این اصطلاح برای شناسایی تقریبی ارزش ذاتی یک شرکت و جریان نقدی آن استفاده می‌شود. برای مثال در قیمت‌گذاری اختیار معامله به تفاوت بین قیمت اعتباری اختیار معامله و قیمت فعلی دارایی اصلی اشاره دارد.

باوجودآنکه هیچ استاندارد جهانی برای محاسبه ارزش ذاتی یک شرکت وجود ندارد، اما تحلیلگران مالی مدل‌های ارزیابی را بر اساس جنبه‌های یک شرکت که شامل عوامل کیفی، کمی و ادراکی است، ایجاد می‌کنند.

  • عوامل کیفی مانند مدل کسب‌وکار، حاکمیت و بازارهای هدف از مواردی هستند که مخصوص فعالیت‌های معاملاتی است.
  • عوامل کمی که در تحلیل بنیادی یافت می‌شود شامل نسبت‌های مالی و تجزیه‌وتحلیل صورت‌های مالی است. این عوامل به معیارهای نحوه عملکرد خوب یک شرکت اشاره دارد.
  • عوامل ادراکی به دنبال جذب سرمایه‌گذاران به‌واسطه ارزش نسبی یک دارایی هستند. این عوامل تا حد زیادی با استفاده از تجزیه‌وتحلیل تکنیکال محاسبه می‌شوند. تحلیلگر باید از مفروضات گوناگونی استفاده کند.

محاسبه ارزش ذاتی یک شرکت شامل عوامل مختلفی است که برخی از آنها طبق برآورد و فرض است. یک سرمایه‌گذار که از تجزیه‌وتحلیل کیفی استفاده می‌کند نمی‌تواند تشخیص دهد که بررسی ارزش سهم چقدر مؤثر خواهد بود. آیا ممکن است در آینده نزدیک ارزش سهام شرکت نزول یابد یا نه!

استفاده از معیارهای کمی برای تعیین ارزش ذاتی ممکن است ریسک بازار مربوط به یک شرکت را کم‌رنگ کرده یا درآمد یا جریان‌های نقدی مورد انتظار را بیش از حد ارزیابی کند.

برخی از تحلیلگران و سرمایه‌گذاران ممکن است وزن بیشتری به سهامداران عمده یک شرکت بدهند ددرحالی‌که برخی دیگر درآمد را به‌عنوان استاندارد در نظر می‌گیرند. به عنوان مثال، ممکن است یک شرکت سود ثابت داشته باشد، اما مقررات دولتی را نقض کرده است، قیمت سهام به احتمال زیاد کاهش می‌یابد. با این حال، با انجام تجزیه‌وتحلیل بنیادی و منابع مالی شرکت، یافته‌ها ممکن است نشان دهد که ارزش شرکت کم است .

به طور معمول، سرمایه‌گذاران سعی می‌کنند از هر دو جنبه کیفی و کمی برای اندازه‌گیری ارزش ذاتی یک شرکت استفاده کنند، اما سرمایه‌گذاران باید در نظر داشته باشند که در نهایت نتیجه تنها یک برآورد است.

ریسک بازار و ارزش ذاتی

عنصر ریسک بازار نیز در بسیاری از مدل‌های ارزش‌گذاری برآورد می‌شود. برای سهام، ریسک با بتا اندازه‌گیری می‌شود. بتا برابر یک یعنی ریسک خنثی تلقی می‌شود بتا بیشتر از یک به این معنی است که سهام دارای نوسانات بالایی است درحالی‌که سهام با بتا کمتر از یک ریسک کمتری نسبت به بازار دارند.

برای مثال اگر عرضه محصول جدید برای یک شرکت مطابق برنامه پیش نرود، ریسک آن این است که بدون شک روند آتی سهم چگونه ارزش فعلی خالص را محاسبه کنید؟ طبق برآوردها و تحلیل پیش نخواهد رفت و ارزش ذاتی شرکت را بسیار کمتر از آنچه قبلاً تعیین شده بود، می‌کند.

بااین‌حال در نهایت، هرگونه برآورد حداقل تا حدی ذهنی (نه قطعی) است. چرا که در تحلیل بنیادی ارزش ذاتی محاسبه ارزش دارایی بر اساس یک مدل مالی است. اما محاسبه ارزش ذاتی سهم باتوجه به ریسک بازار سرمایه و شرایطی که بر روند قیمت سهم تأثیرگذار است، نمی‌تواند برآوردی قطعی باشد و با درصدی خطا همراه است.

تحلیلگر، ارزش محاسبه شده را با قیمت فعلی چگونه ارزش فعلی خالص را محاسبه کنید؟ دارایی در بازار سرمایه مقایسه می‌کند تا تعیین کند که دارایی نسبت به قیمت قابل معامله دارای ارزش بیش از حد یا ارزش کم است به کمک معیار اختلاف بین قیمت بازار و ارزش ذاتی تخمین زده شده، به دنبال فرصت برای سرمایه‌گذاری می‌باشد.

کسانی که چنین مدل‌هایی را برآورد منطقی از ارزش ذاتی می‌دانند و بر اساس این برآوردها اقدام به سرمایه‌گذاری می‌کنند، به‌عنوان سرمایه‌گذار بنیادی شناخته می‌شوند.

هر مدل به طور اساسی بر مفروضات متکی است. اگر مفروضات مورد استفاده نادرست یا اشتباه باشند، ارزش برآورد شده توسط مدل از مقدار ذاتی واقعی منحرف می‌شود. به همین خاطر در این مقاله، ما به انواع ارزش‌گذاری سهام اهمیت می‌دهیم و به آن خواهیم پرداخت.

محاسبه ارزش ذاتی سهام

یکی از متداول‌ترین روش‌های محاسبه ارزش ذاتی سهام مدل گوردون یا سود باقی‌مانده است ( GGM یک نوع مدل سود سهام ( DDM ) است). مبنای محاسبه در مدل گوردن، سود تقسیمی پیش‌بینی با نرخ ثابت می‌باشد.

طبق مدل گوردن که از رایج‌ترین روش‌های محاسبه ارزش ذاتی محسوب می‌شود، ارزش واقعی سهام شرکت بر اساس قرار دادن چند شاخص در یک فرمول محاسبه می‌شود. به‌این‌ترتیب که فرض مدل رشد گوردون ( GGM ) این است که شرکت برای همیشه وجود دارد و سود سهامداران به طور مداوم به هنگام ارزش‌گذاری سهام یک شرکت، رشد می‌کند.

GGM تعداد نامحدودی از سود سهام هر سهم را می‌گیرد و با استفاده از نرخ بازده مورد نیاز آنها را به زمان حال تنزیل می‌دهد.

GGM باتوجه‌به فرض رشد سود سهام ثابت، برای شرکت‌هایی با نرخ رشد ثابت ایده‌آل است.

مدل رشد گوردون ( GGM ) روشی برای ارزیابی سهام است. سرمایه‌گذاران چگونه ارزش فعلی خالص را محاسبه کنید؟ از آن برای تعیین رابطه بین ارزش و بازده استفاده می‌کنند. این مدل از ارزش فعلی خالص ( NPV ) سود سهام آینده برای محاسبه ارزش ذاتی دارایی‌ها استفاده می‌کند.

= D ÷ (k-g) ارزش ذاتی سهام

=D سود تقسیمی مورد انتظار هر سهم

K = بازده مورد انتظار سرمایه‌گذار

= g نرخ رشد مورد انتظار سود تقسیمی سهام

در این فرمول ارزش ذاتی سهام تابعی از هزینه حقوق صاحبان سهام، سود مورد انتظار در دوره آتی و رشد مورد انتظار در سودهای تقسیمی آتی است که در این فرمول قرار می‌گیرد.

چگونه ارزش دارایی‌های مالی را محاسبه کنیم؟

ارزش دارایی‌های یک شرکت را به‌منظور محاسبه ارزش ذاتی سهام باید حساب کرد. برای محاسبه ارزش دارایی‌ها نیز باید از رویکردهای مختلف استفاده نمود.

رویکرد ترازنامه‌ای:

از روش‌های رایج محاسبه ارزش دارایی‌های شرکت محاسبه دارایی‌های مشهود و نامشهود شرکت، با محاسبه NAV یا ارزش خالص دارایی است. به کمک فاکتور NAV می‌توان ارزش دارایی‌های شرکت را مشخص کرد. در این روش تنها ترازنامه شرکت را باید بررسی نمود و نیازی به بررسی گزارش صورت سود و زیان شرکت نیست. برای محاسبه آن باید سود محقق شده بعد از تاریخ ترازنامه، ذخیره کاهش ارزش دارایی‌ها، ارزش افزوده پرتفوی بورسی و ارزش افزوده پرتفوی غیر بورسی را با حقوق صاحبان سهام جمع کرد و نتیجه آن را بر تعداد سهام شرکت تقسیم کنید.

رویکرد نسبی

در رویکرد نسبی ارزش واقعی شرکت را در مقایسه با شرکت‌های مشابه مشخص می‌کنیم زیرا تحلیلگران در این روش بر این باورند که دارایی‌های مشابه دارای ارزش‌های یکسانی هستند.

نسبت P/E از نسبت‌هایی متداولی است که برای مقایسه شرکت‌های مشابه استفاده می‌شود. برای مقایسه شرکت‌هایی که ریسک، نرخ رشد و. مشابهی دارند، سهمی که P/E کمتری دارد یعنی از ارزش واقعی خود کمتر معامله می‌شود و قیمت سهم از ارزش ذاتی‌اش کمتر است، بنابراین احتمال افزایش قیمت آن در آینده وجود دارد.

قابل‌ذکر است؛ گرچه استفاده از نسبت P/E برای مقایسه شرکت‌ها گزینه مناسبی است اما به‌تنهایی معیار کافی نمی‌باشد و برای محاسبه نتیجه دقیق‌تر باید از شاخص‌های مخصوص و ضریب‌ها استفاده کرد.

رویکرد تنزیلی

مهم‌ترین و دقیق‌ترین روش ارزش‌گذاری سهام، استفاده از رویکرد تنزیلی می‌باشد. برای محاسبه ارزش فعلی سهام باید جریان نقدی آتی شرکت را با نرخ مشخصی تنزیل کرد و باتوجه به جریان نقدی شرکت، ارزش دارایی با رویکرد تنزیلی محاسبه می‌شود.

جریان نقدی و ارزش ذاتی

مدل جریان نقدی تنزیل شده ( DCF ) یک روش ارزیابی متداول برای تعیین ارزش ذاتی شرکت است. مدل DCF از جریان نقدی شرکت و میانگین موزون هزینه سرمایه ( WACC ) استفاده می‌کند. WACC ارزش زمانی پول را محاسبه می‌کند و سپس تمام جریان‌های نقدی آینده را به امروز تنزیل می‌دهد. مدل میانگین موزون هزینه سرمایه ( WACC ) ، نرخ بازده مورد انتظار سرمایه‌گذاران است که بیش از هزینه سرمایه شرکت است.

همچنین مدل DCF جریان‌های درآمدی آینده را که ممکن است از یک پروژه یا سرمایه‌گذاری در یک شرکت دریافت شود را برآورد می‌کند. در حالت ایده‌آل، نرخ بازده و ارزش ذاتی باید بالاتر از هزینه سرمایه شرکت باشد.

به عبارت دیگر، بازده سرمایه‌گذاری باید بیشتر از نرخ ریسک باشد. در غیر این صورت، پروژه ارزش پیگیری ندارد زیرا ممکن است با ریسک کاهش ارزش همراه باشد.

چرا ارزش ذاتی اهمیت دارد؟

چرا ارزش ذاتی برای سرمایه‌گذار اهمیت دارد؟ در مدل‌های ذکر شده در بالا، تحلیلگران از این روش‌ها برای بررسی اینکه آیا ارزش ذاتی یک اوراق بهادار یا سهام بیشتر یا کم تر از قیمت فعلی بازار است یا نه، استفاده می‌کنند. به طور معمول، هنگام محاسبه ارزش ذاتی سهام، در صورتی که قیمت بازار کمتر از ارزش ذاتی برآورد شده باشد. سرمایه‌گذاران می‌توانند حاشیه ایمنی مناسبی را برای خود تعیین کنند.

تفاوت بین قیمت و ارزش ذاتی سهم در چیست؟

اگرچه هم ارزش بازار و قیمت و هم ارزش‌های ذاتی راهی برای ارزیابی یک شرکت هستند، اما تفاوت معنی‌داری بین این دو وجود دارد و قیمت بازاری لزوماً همان ارزش ذاتی سهم نیست.

به اختلاف قیمت بین قیمت بازار و ارزش سهم، حباب قیمتی گفته می‌شود. زمانی که قیمت بازاری سهم از ارزش ذاتی آن بیشتر باشد، به‌اصطلاح گفته می‌شود سهم دارای حباب مثبت است و بالعکس زمانی که قیمت بازاری سهم از ارزش ذاتی آن کمتر باشد، سهم دارای حباب منفی است.

به همین خاطر در بازار سرمایه ارزش ذاتی از فاکتورهای مهم برای تحلیلگران بنیادی است و آنها با مقایسه ارزش ذاتی با قیمت و ارزش بازاری سهم در خصوص خریدوفروش یا نگهداری سهام تصمیم می‌گیرند.

پارامتر

ارزش ذاتی

قیمت

تعریف

ارزش واقعی شرکت، بستگی به قیمت سهام ندارد

قیمت نشان دهنده قیمت فعلی سهم است

دارایی کم‌ارزش است و فرصت خرید باشد ( undervalue )

دارایی بیش از حد ارزش‌گذاری شده است و باید به فروش برسد ( overvalue )

آیا سهام هر یک از شرکت‌ها ارزش ذاتی مشخصی دارند یا ارزش ذاتی وابسته به دید سرمایه‌گذار است؟

از نظر کارشناسان برای محاسبه ارزش ذاتی و جریان‌های نقدینگی مفروضات، روش‌ها و نرخ تنزیل‌های متفاوت لحاظ می‌شود، به همین خاطر ارزش ذاتی سهام از نظر کارشناسان متفاوت می‌باشد.

تأثیر زمان بر ارزش ذاتی

اگر قیمت سهم باارزش ذاتی آن فاصله داشته باشد، تحلیلگران بر این باورند که در صورت ثبات سایر شرایط در بلندمدت، قیمت سهم به سمت ارزش ذاتی خود میل خواهد کرد.

اگر قیمت سهمی از ارزش ذاتی آن کم تر باشد، یعنی سهم ارزان‌تر است و سرمایه‌گذارانی که به ارزش سهم پی نبرده بودند به‌محض تشخیص عوامل بنیادی، اقدام به خرید سهم می‌کنند و این امر به افزایش قیمت سهم منجر می‌شود.

بالعکس زمانی که قیمت بازاری سهم از ارزش ذاتی آن بیشتر باشد، با گذشت زمان سرمایه‌گذاران متوجه گران بودن قیمت سهم می‌شوند و برای فروش آن اقدام می‌کنند. افزایش عرضه به کاهش قیمت سهم در بازار منجر خواهد شد.

زمان به سرمایه‌گذار کمک خواهد کرد تا به ارزش ذاتی سهم و ارزان یا گران بودن آن پی ببرد و تقاضای خود را بر اساس ارزش ذاتی سهم ایجاد کند.

جمع‌بندی

برخی از سرمایه‌گذاران ترجیح می‌دهند بدون درنظرگرفتن اصول اولیه شرکت، بر اساس قیمت سهام اقدام به معامله کنند. دیگران ممکن است خرید خود را بر اساس قیمت سهام بدون توجه به هیجان ات انجام دهند. بااین‌حال، در این مقاله، ما به روش‌های پی‌بردن به ارزش ذاتی ( Intrinsic value ) یک سهام پرداختیم.

نرخ بازگشت سرمایه یا ROI چیست و چگونه محاسبه می‌شود؟

امروزه افراد بیشتری با مفهوم سرمایه گذاری آشنا هستند و همواره به دنبال یافتن بهترین گزینه سرمایه گذاری اند تا علاوه بر اینکه مانع کاهش ارزش ثروت خود شوند، بتوانند از سرمایه خود کسب سود کنند. با وجود گزینه های بسیار زیاد و متنوع سرمایه گذاری، سردرگمی افراد برای انتخاب بیشتر می‌شود، بنابراین وجود معیاری برای سنجش فرصت های سرمایه گذاری ضروری است. یک معیار ساده و بسیار کاربردی در سنجش گزینه ها و فرصت های مختلف سرمایه گذاری، مفهومی به نام نرخ بازگشت سرمایه (نرخ بازده سرمایه) یا ROI است.

به احتمال زیاد شما به هنگام سرمایه گذاری یا صرف هزینه برای یک پروژه خاص به این نکته توجه کرده اید که بازدهی سرمایه گذاری مورد نظر چقدر خواهد بود که عموما به صورت درصد نیز بیان می‌شود. در این مواقع شما در حال محاسبه نرخ بازگشت سرمایه یا همان ROI هستید. اولین و بدیهی‌ترین سوال این است که تعریف نرخ بازده سرمایه گذاری چیست؟ مطالعه این مقاله به شما کمک خواهد که بدانید مفهوم نرخ بازده سرمایه گذاری (Return Of Investment) چیست؟ نحوه محاسبه ROI را بدانید و مزایا و معایب آن را بشناسید.

نرخ بازگشت سرمایه (ROI) چیست؟

نرخ بازگشت سرمایه (نرخ بازده سرمایه) یا ROI که مخفف عبارت (Return of Investment) است، بدین معنی است که اگر مبلغ مشخصی از پول را سرمایه گذاری کنیم چه مقدار عایدی برای سرمایه گذار خواهد داشت و به بیانی دیگر به ازای هر ریال هزینه ای که می‌کنید، چند ریال به شما بازمی‌گردد؟

در واقع نرخ بازگشت سرمایه نسبتی است که سود حاصل از سرمایه گذاری را در قالب درصدی از هزینه اولیه به شخص سرمایه گذار نشان می‌دهد. همانطور که گفته شد این نرخ از معیارها و شاخص های مهم برای ارزیابی میزان موفقیت و سودآوری یک فرصت سرمایه گذاری، پروژه سرمایه گذاری یا حتی کمپین های تبلیغاتی و بازاریابی استفاده می‌شود.

به عنوان مثال نرخ بازگشت سرمایه را می‌توان برای انتخاب بین سرمایه گذاری در بورس یا خرید یک واحد آپارتمان محاسبه کرد. نکته قابل توجه این است که در اینجا بین ماهیت سرمایه گذاری‌ها تفاوتی قائل نمی‌شوند. در واقع شخص سرمایه گذار می‌خواهد بداند میزان هزینه ای که داشته تا چه حد برایش سودآوری داشته است. این سرمایه گذاری می‌تواند در بورس یا مسکن و دیگر گزینه های سرمایه گذاری و پروژه ها باشد.

دوره بازگشت سرمایه چیست؟

دوره بازگشت سرمایه در واقع نگاهی از زوایه ای دیگر به نرخ بازگشت سرمایه است. دوره بازگشت سرمایه بدین معنی است که سرمایه اولیه طی چه مدت زمانی به ما برمی‌گردد. به عنوان مثال دوره بازگشت سرمایه یک پروژه 5 سال است. این مثال به ما می‌گوید 5 سال زمان لازم است تا مبلغ اولیه سرمایه گذاری به ما برگردد یعنی بازده سرمایه گذاری مورد نظر 20 درصد است و در انتهای سال پنجم تمام مبلغ سرمایه گذاری به ما برمی‌گردد.

نرخ بازگشت سرمایه چه کاربردی دارد؟

برای اینکه بدانید کاربرد نرخ بازده سرمایه گذاری چیست؟ خوب است به این مثال توجه کنید. فرض کنید فرد الف که دارنده کد معاملاتی است اقدام به خرید یک سهم یا صندوق سرمایه گذاری در بازار بورس می‌کند. فرد ب نیز با مبلغ سرمایه خود اقدام به خرید یک واحد آپارتمان می‌کند و قصد دارد آن را در آینده به فروش برساند. حال سوال این است که چطور می‌توان این دو گزینه را با یکدیگر مقایسه کرد در حالیکه سرمایه اولیه این دو متفاوت است؟ پاسخ این سوال به نرخ بازگشت سرمایه یا نرخ بازده سرمایه مربوط می‌شود. اگر شخص الف با فروش سهام یا صندوق سرمایه گذاری 50 درصد بازدهی کسب کند اما شخص ب تنها 30 درصد بازدهی داشته باشد، بنا به نرخ بازده سرمایه سرمایه گذاری اول بهتر است حتی اگر مبلغ بازدهی از لحاظ ریالی کمتر باشد. در واقع هر سرمایه گذاری بدون در نظر گرفتن بزرگی یا کوچکی هزینه اولیه سنجیده می‌شود.

به زبان ساده‌تر، نرخ بازگشت چگونه ارزش فعلی خالص را محاسبه کنید؟ سرمایه یعنی نسبت سود به‌دست‌آمده به هزینه پرداختی چقدر بوده است؛ بنابراین هر چه بتوانیم در ازای سرمایه گذاری انجام‌شده، خروجی بهتری بگیریم و از روش‌های مقرون‌به‌صرفه ولی با بازده بالاتر، استفاده کنیم، می‌توانیم بیشتر به بازگشت سرمایه خود امیدوار باشیم. درواقع باید بررسی کنیم هزینه‌ها صرف چه چیزی شده است و آیا عملکرد ما خوب بوده یا خیر.

بنابراین به طور کلی سرمایه‌گذاران، نه‌تنها برای ارزیابیِ چگونگی عملکردِ سرمایه گذاری‌شان، بلکه برای مقایسه‌ عملکرد سرمایه گذاری‌های مختلف در انواع و اندازه‌های متفاوت هم از این نسبت استفاده می‌کنند.

نرخ بازده سرمایه گذاری (نرخ بازگشت سرمایه) در بورس

همانطور که گفته شد این نرخ را می‌توان برای محاسبه بازدهی انواع فرصت های سرمایه گذاری یا حتی پروژه های تبلیغاتی و بازاریابی استفاده کرد. یکی از بیشترین کاربردهای نرخ بازده سرمایه گذاری (نرخ بازگشت سرمایه) در بورس اوراق بهادار است و معامله گران از این نرخ برای ارزیابی سهام خریداری شده بسیار استفاده می‌کنند.

نحوه محاسبه نرخ بازگشت سرمایه

حال که با مفهوم نرخ بازگشت سرمایه (ROI) آشنا شدید خوب است نحوه محاسبه آن را بدانید. فرمول محاسبه نرخ بازده سرمایه گذاری یا همان نرخ بازگشت سرمایه به حاصل تقسیم سود حاصل از سرمایه گذاری یا عایدی‌های حاصل از آن به میزان هزینه و سرمایه پرداخت شده اولیه است. نرخ بازگشت سرمایه همواره به صورت درصد محاسبه می‌شود و بنابراین می‌بایست آن را در 100 ضرب کرد.

فرمول نرخ بازده سرمایه گذاری به صورت زیر است.

توجه شود که به جای سود در صورت کسر امکان شناسایی زیان نیز وجود دارد. در این حالت سرمایه گذاری با زیان همراه بوده و این بازدهی به صورت منفی بیان می‌شود که حاکی از کاهش ارزش سرمایه گذاری و هدررفت منابع است.

نحوه محاسبه سود یا زیان خالص در صورت این کسر می‌تواند بسیار پیچیده باشد اگر عایدی یا هزینه های غیرمالی از جمله برندسازی و غیره را در نظر بگیریم اما در اینجا منظور هرگونه سود یا زیان مالی است که بتواند آن را به ریال بیان کرد. برای محاسبه این مقدار می‌بایست ارزش اولیه سرمایه گذاری را از ارزش فعلی آن کم کرد و در فرمول نرخ بازگشت سرمایه قرار داد. بنابراین این فرمول را می‌توان به صورت زیر نیز نوشت.

اگر ارزش فعلی سرمایه گذاری از ارزش اولیه آن بیشتر باشد سرمایه گذاری با سود همراه است و در غیراینصورت باید زیان شناسایی کرد.

مثالی از محاسبه‌ی نرخ بازگشت سرمایه

فرض کنید یک فرد در بازار بورس تعداد 100 واحد صندوق سرمایه گذاری مبتنی بر طلای کهربا را با قیمت 1000 تومان خریداری می‌کند و پس از سه ماه آن‌ها را با قیمت 1200 تومان به فروش می‌رساند. نرخ بازگشت سرمایه یا بازده سرمایه در این مثال 20 درصد خواهد بود. این ه این معنی که به ازای هر 100 تومانی که در این گزینه سرمایه گذاری می‌شود 20 تومان بازدهی کسب می‌شود.

حال فرض کنید این فرد در معامله دیگری 100 سهم 2000 تومانی شرکت الف را خریداری می‌کند و در پایان دوره نگهداری خود آن‌ها را با قیمت 2200 تومان به فروش میرساند. در این حالت اما بازده سرمایه گذاری 10 درصد است هرچند که قیمت سهم یا واحد صندوق سرمایه گذاری در هر دو مثال 200 تومان افزایش داشته است.

به طور کلی نرخ بازده سرمایه اول باید مثبت باشد و از میان گزینه های مختلف سرمایه گذاری نرخی که از بقیه بیشتر است گزینه ی بهتری محسوب می‌شود.

مزایا و معایب نرخ بازدهی سرمایه گذاری

مانند هر روش و معیار سنجشی نرخ بازدهی سرمایه گذاری یا ROI مزایا و معایبی دارد که باید از آن آگاه باشیم. در ادامه به مزایای roi اشاره خواهیم کرد و پاسخ خواهیم داد که معایب و مشکلات بازده سرمایه گذاری چیست؟

ارزش فعلی خالص و سایر معیارهای ارزیابی سرمایه گذاری

فرایند تخصیص یا بودجه بندی سرمایه معمولا از یک تصمیم گیری ساده در مورد خرید یا عدم خرید یک دارایی ثابت خاص، پیچیده تر است. در بودجه بندی سرمایه ای با موضوعات گسترده تری مانند تولید یا عدم تولید یک محصول جدید و یا وارد شدن به یک بازار جدید مواجه هستیم. چنین تصمیم هایی ماهیت عملیات و محصولات شرکت را در سالهای آینده تعیین می کنند؛ زیرا سرمایه گذاری در داراییهای ثابت اصولأ بلندمدت است و پس از تصمیم گیری، نمی توان به راحتی آنها را لغو کرد یا تغییر داد.

شرکت خدمات مالی مهم ترین تصمیمی که هر شرکت باید اتخاذ کند را به خط تولید آن شرکت ارتباط می دهد: چه خدماتی عرضه خواهیم کرد با چه محصولاتی خواهیم فروخت؟ در چه بازارهایی رقابت خواهیم کرد؟ چه محصولات جدیدی معرفی خواهیم کرد؟ پاسخ به هریک از این سؤالها شرکت مورد نظر را ملزم می کند که سرمایه کمیاب و ارزشمند خود را به انواع خاصی از داراییها اختصاص دهد. در نتیجه، تمامی این موضوعات راهبردی در سرفصل کلی چگونه ارزش فعلی خالص را محاسبه کنید؟ بودجه بندی سرمایه ای قرار می گیرد. بنابراین، می توان به فرایند بودجه بندی سرمایه ای عنوان دیگری هم داد که آن را بهتر توصیف می کند:

تخصیص راهبردی داراییها

بنا به دلایلی که برشمردیم، احتمالا سؤال بودجه بندی سرمایه ای مهم ترین موضوع در مدیریت مالی است. البته، اینکه یک شرکت چگونه فعالیتهای خود را تأمین مالی می کند (سؤال مربوط به ساختار سرمایه) و چگونه فعالیتهای عملیاتی کوتاه مدت خود را مدیریت می کند (سؤال مربوط به سرمایه در گردش) هم اهمیت خاصی دارند، ولی داراییهای ثابت هر شرکت، مشخص کننده ماهیت عملیات شرکت است. مثلا شرکتهای هواپیمایی، صرفا به دلیل استفاده از هواپیماهای خود برای ارائه خدمت و جابه جایی مسافران، شرکت هواپیمایی هستند، صرف نظر از اینکه چگونه این هواپیماها را تأمین مالی می کنند.

برای کسب اطلاعات بیشتر راجع به تخصیص راهبردی دارایی ها با شرکت خدمات مالی آینده سازان فراز کام در ارتباط باشید.

هر شرکت تعداد بسیار زیادی طرح سرمایه گذاری بالقوه دارد. هر یک از این سرمایه گذاریهای بالقوه، گزینه ای است که در اختیار شرکت قرار دارد. برخی از این گزینه ها ارزشمند و برخی دیگر بی ارزش هستند. البته، اساس مدیریت مالی موفق این است کدام سرمایه گذاریها ارزشمند و کدام یک بی ارزش است. با توجه به این موضوع، هدف ما در این فصل معرفی فنونی است که با استفاده از آنها بتوانید سرمایه گذاریهای بالقوه را تجزیه و تحلیل کنید و بر اساس آن تصمیم بگیرید که کدام یک از آنها ارزش اجرا کردن دارد.

در این راستا، چندین روش عملی مختلف را معرفی و مقایسه می کنیم. هدف اصلی از معرفی این روشها آن است که با نقاط قوت و ضعف هر یک از آنها آشنا شوید. همان طور که خواهیم دید در این زمینه، مهم ترین روش، ارزش فعلی خالص است که اکنون به آن می پردازیم.

الف.ارزش فعلی خالص

همانطور که قبلا گفتیم هدف مدیریت مالی ایجاد ارزش برای سهامداران است. بنابراین، مدیرمالی باید یک طرح سرمایه گذاری بالقوه را از نظراثر احتمالی آن بر قیمت سهام شرکت، مورد بررسی قرار دهد. در این قسمت، رویه ای را که در بررسی طرح های سرمایه گذاری بالقوه کاربرد گسترده ای دارد، یعنی روش ارزش فعلی خالص، تشریح می کنیم.

ب.روش دوره بازگشت سرمایه

در عمل، به دوره بازگشت سرمایه توجه زیادی می شود. به طور کلی، دوره بازگشت سرمایه مدت زمانی است که طول می کشد تا سرمایه گذاری اولیه بازیافت شود. از آنجا که درک این روش ساده و استفاده از آن بسیار رایج است، آن را بررسی و به صورت نسبتا مفصل نقد می کنیم.

تجزیه و تحلیل روش دوره بازگشت سرمایه

دوره بازگشت سرمایه در مقایسه با روش ارزش فعلی خاص، چندین ایراد نسبتا جدی دارد: اولآ، دوره بازگشت سرمایه صرفا با جمع کردن جریانات نقدی آتی به دست می آید. در این روش هیچ یک از جریانات نقدی آتی تنزیل نمی شود. بنابراین ارزش زمانی پول ناديده گرفته می شود. ثانيا، در این روش تفاوتهای موجود در ریسکها در نظر گرفته نمی شود یعنی دوره بازگشت، هم برای پروژه های پرریسک و هم برای پروژه های کم ریسک، به یک شکل محاسبه می شود.

شاید مهم ترین ایراد روش دوره بازگشت سرمایه پیدا کردن مدت زمان مناسب به عنوان مبنای مقایسه باشد، چون در واقع هیچ مبنایی عینی برای انتخاب این مدت زمان وجود ندارد. به عبارت دیگر، اصولا هیچ منطق اقتصادی برای تعیین دوره بازگشت مطلوب وجود ندارد. پس رهنمودی برای انتخاب مدت زمان مناسب در اختیار نداریم. در نتیجه، از عددی استفاده می کنیم که به صورت اختیاری انتخاب شده است.

خلاصه روش دوره بازگشت سرمایه

به طور خلاصه، دوره بازگشت سرمایه نوعی معیار «سربه سری» است. از آنجا که در این روش ارزش زمانی پول نادیده گرفته می شود، می توانید دوره بازگشت سرمایه را طول مدت زمانی تلقی کنید که پروژه از نظر حسابداری به نقطه سربه سری می رسد ولی از نقطه نظر اقتصادی نمی توانید چنین تفسیری از دوره بازگشت داشته باشید. مهم ترین ایراد روش دوره بازگشت سرمایه این است که به سؤال اصلی (در بودجه بندی سرمایه ای) نمی پردازد. (در بودجه بندی سرمایه ای) موضوع مهم، تاثیر انجام دادن سرمایه گذاری مورد نظر بر ارزش سهام شرکت است، نه اینکه چند سال طول می کشد تا سرمایه گذاری اولیه بازیافت شود.

به هر حال چون این روش بسیار ساده است، شرکتها غالبا آن را به عنوان یک ابزار نظارتی (برای کنترل مخارج سرمایه ای)، در تعداد بسیار زیادی از سرمایه گذاریهای کم اهمیت که باید در مورد آنها تصمیم گیری کنند، به کار می گیرند. البته این کار هیچ ایرادی ندارد. مانند هر روش ساده سرانگشتی دیگری، استفاده از این روش هم با خطاهایی همراه خواهد بود، اما اگر روش مفیدی نبود، سالهای سال از آن استفاده نمی شد. اکنون که این روش را درک کرده اید، می توانید هوشیارانه مراقب موقعیتهایی باشید که در آنهاء استفاده از این روش می تواند به مشکل منجر شود. جدول زیر به شما کمک می کند تا مزایا و معایب این روش را مرور کنید:

مزایا و معایب روش دوره بازگشت سرمایه:

1.درک آن آسان است.

2.عدم قطعیت جریانهای نقدی دورتر را تعدیل می کند.

3.به نقدینگی گرایش دارد.

1.ارزش زمانی پول را نادیده می گیرد.

2.مبنایی اقتصادی برای تعیین مدت زمان مطلوب وجود ندارد.

3. جریانات نقدی که پس از دوره برگشت سرمایه اتفاق می افتد را نادیده می گیرد.

4. پروژه های بلند مدت مانند پروژه های تحقیق و توسعه و پروژه های جدید را رد می کند.

پ.روش دوره بازگشت تنزیلی

دیدیم که یکی از ایرادهای معیار دوره بازگشت سرمایه این است که در آن، ارزش زمانی پول نادیده گرفته می شود. نوع دیگری از دوره بازگشت هم وجود دارد که این مشکل خاص را برطرف می کند و دوره بازگشت تنزیلی نامیده می شود. دوره بازگشت تنزیلی طول مدت زمانی است که مجموع جریانات نقدی تنزیل شده با سرمایه گذاری اولیه برابر می شود. قاعده دوره بازگشت تنزیلی به صورت زیر است:

براساس قاعده دوره بازگشت تنزیلی، یک سرمایه گذاری زمانی پذیرفته می شود که دوره بازگشت تنزیلی آن از تعداد سال هایی که قبلا معین شده است کمتر باشد.

خدمات مالی

دوره بازگشت تنزیلی را چگونه تفصیر می کنید؟ به یاد دارید که دوره بازگشت معمولی طول مدتی است که پروژه از نظر حسابداری به نقطه ی سربه سری می رسد. به طورکلی، در این مثال اصل پول و فرع مبلغ سرمایه گذاری را می توانیم پس از 4سال از محل جریانات نقدی آن به دست آوریم.

ت.نرخ بازده داخلی

اکنون به مهم ترین جایگزین ارزش فعلی خالص، یعنی نرخ بازده داخلی میرسیم. خواهیم دید که نرخ بازده داخلی ارتباط نزدیکی با ارزش فعلی خالص دارد. با تعیین نرخ بازده داخلی سعی می کنیم یک نرخ بازده خاص بیابیم که ویژگی های پروژه را خلاصه کند. در ضمن تمایل داریم این نرخ یک نرخ داخلی باشد، از این نظر که صرفا به جریانات نقدی یک سرمایه گذاری خاص بستگی داشته باشد نه به نرخ هایی که برای سرمایه گذاری های دیگر پیشنهاد می شود.

ث.محاسبه نرخ مشترک

نرخ مشترک، نرخ تنزیلی است که در آن، ارزش فعلی خالص دو پروژه باهم برابر است.

ویژگیهای توجیه کننده استفاده از نرخ بازده داخلی

علی رغم اشکالاتی که برای روش نرخ بازده داخلی ذکر کردیم، این روش در عمل، حتی از ارزش فعلی خالص هم بیشتر مورد استفاده قرار می گیرد؛ احتمالا به این دلیل که نیازی که روش ارزش فعلی خالص قادر به برآوردن آن نیست را برآورده می کند: به نظر می رسد که در تجزیه و تحلیل سرمایه گذاریها، افراد عادی به طور عام و تحلیل گران مالی به طور خاص ترجیح می دهند در مورد نرخ بازده صحبت کنند تا در مورد ارزش بر حسب واحد پول.

به همین ترتیب، به نظر می رسد که استفاده از روش نرخ بازده داخلی برای انتقال اطلاعات مربوط به یک پروژه، راهی ساده فراهم می آورد. مثلا ممکن است یک مدیر به مدیر دیگری بگوید: «تغییر سیستم رایانه ای شرکت ۲۰ درصد بازده دارد. در چنین جمله ای ساده تر از درک این جمله است: «در نرخ تنزیل ۱۰ درصد، ارزش فعلی خالص 4000 دلار است.

سرانجام، در شرایط اطمینان، از بعد عملی ممکن است روش نرخ بازده داخلی بر روش ارزش فعلی خالص، برتری داشته باشد: بدون داشتن نرخ تنزیل (نرخ بازده مورد توقع) نمی توانیم ارزش فعلی خالص را برآورد کنیم، در حالی که می توانیم نرخ بازده داخلی را تخمین بزنیم. مثلا فرض کنید نرخ بازده مورد توقع از یک سرمایه گذاری مشخص نیست، ولی می دانیم که نرخ بازده آن مثلا ۴۰ درصد است. به احتمال زیاد، نرخ بازده مورد توقع پایین تر از ۴۰ درصد است و بنابراین، این پروژه را خواهیم پذیرفت. مزایا و معایب روش نرخ بازده داخلی در جدول زیر خلاصه شده است:

مزایا و معایب روش نرخ بازده داخلی:

1.ارتباط نزدیکی با ارزش فعلی خالص دارد. و عموما این دو روش به نتایج یکسانی

برای تصمیم گیری منتهی می شوند.

2.درک آن ساده و انتقال اطلاعات یک پروژه با استفاده از آن آسان است.

1.در صورت وجود جریانات نقدی نامتعارف، ممکن است نتیجه آن، جواب چند گانه باشد یا جواب نداشته باشد.

2.ممکن است در مقایسه سرمایه گذاری های مانعة الجمع به تصمیمات نادرست منجر شود.

1.معیارهای مبتنی بر جریانات نقدی تنزیل شده

الف)ارزش فعلی خالص(NPV ): ارزش فعلی خالص یک سرمایه گذاری عبارتست از مابه التفاوت بین ارزش بازار و بهای تمام شده ی آن. باتوجه به این معیار چنانچه NPVیک پروژه مثبت باشد، آن پروژه چگونه ارزش فعلی خالص را محاسبه کنید؟ پذیرفته می شود. ارزش فعلی خالص معمولا با محاسبه ارزش فعلی جریانات نقدی تنزیل شده (برای برآورد کردن ارزش بازار) و سپس کسر کردن بهای تمام شده از آن، برآورده می شود. روش ارزش فعلی خالص هیچ اشکال خاصی ندارد و معیار ارجح برای تصمیم گیری است.

ب)نرخ بازده داخلی (IRR): نرخ بازده داخلی نرخ تنزیلی است که ارزش فعلی خالص برآورد شده یک سرمایه گذاری برابر با صفر می کند. گاهی اوقات نرخ بازده داخلی، نرخ بازده جریانات نقدی تنزیل شده هم نامیده می شود. این معیار، با ارزش فعلی خالص ارتباط نزدیکی دارد و چنانچه جریانات نقدی پروژه ها متعارف باشد یا پروژه ها از یکدیگر مستقل باشند، استفاده از هر دو روش مذکور به نتیجه واحدی ختم می شود. در صورتی که جریانات نقدی پروژه ها متعارف نباشد، ممکن است نرخ بازدهی وجود نداشته باشد یا تعداد نرخ بازده داخلی بیش از یک باشد. مهم تر اینکه نمی توان با استفاده از نرخ بازده داخلی، پروژه های مانعة الجمع را رتبه بندی کرد. پروژه ای که دارای بالاترین نرخ بازده داخلی باشد، لزوما بهترین پروژه نیست.

ج) شاخص سود آوری(PI) : شاخص سودآوری که به نام نسبت منفعت به هزینه هم شناخته می شود، برابراست با حاصل تقسیم ارزش فعلی جریانات نقدی پروژه بر بهای تمام شده آن باشد، باید آن پروژه را پذیرفت. شاخص سودآوری ارزش فعلی یک سرمایه گذاری را به ازای هر دلاری که سرمایه گذاری شده است می سنجد. این روش به روش ارزش فعلی خالص شباهت زیادی دارد، ولی مانند نرخ بازده داخلی، نمی توان از آن در رتبه بندی پروژه های مانعة الجمع استفاده کرد. با وجود این، در صورتی که یک شرکت چندین پروژه مستقل با ارزش فعلی خالص مثبت در اختیار داشته باشد و نتواند همه آنها را تأمین مالی کند، می تواند از این شاخص برای رتبه بندی پروژه های مذکور استفاده کند

2. معیارهای مبتنی بر دوره بازگشت

الف) دوره بازگشت سرمایه: دوره بازگشت سرمایه، مدت زمان لازم برای برابر شدن مجموع جریانات نقدی یک سرمایه گذاری با هزینه اولیه آن است. طبق قاعده دوره بازگشت سرمایه، چنانچه دوره بازگشت سرمایه پروژهای از مدت زمان مورد نظر کمتر باشد، باید آن را پذیرفت. اصولا این معیار نقایصی دارد، چون ریسک، ارزش زمانی پول و جریانات نقدی را که پس از دوره بازگشت اتفاق می افتد، نادیده می گیرد.

ب) دوره بازگشت تنزیلی: دوره بازگشت تنزیلی مدت زمان لازم برای برابر شدن مجموع جریانات تقدي تنزيل شده یک سرمایه گذاری با هزینه اولیه آن است. طبق قاعده دوره بازگشت تنزیلی، اگر دوره بازگشت تنزیلی پروژه ای از مدت زمان معینی کمتر باشد، باید آن را پذیرفت. این معیار هم ناقص است چون در این روش جریانات نقدی که پس از دوره بازگشت اتفاق می افتد، نادیده گرفته می شود.

3. معیارهای حسابداری

میانگین بازده حسابداری (AAR): میانگین بازده حسابداری معیاری برای سنجش سود حسابداری سرمایه گذاری نسبت به ارزش دفتری آن است. این معیار با نرخ بازده داخلی ارتباطی ندارد، ولی شبیه نسبت بازده دارایی ها (ROA) است. قاعده میانگین بازده حسابداری بیانگر آن است که چنانچه میانگین بازده حسابداری یک سرمایه گذاری از میانگین بازده حسابداری تعیین شده بیشتر باشد، باید آن سرمایه گذاری را پذيرفت. روش میانگین بازده حسابداری به چندین دلیل دارای اشکالات جدی است و دلایل اندکی برای استفاده از آن وجود دارد.

در این بخش معیارهای مختلفی که در ارزیابی طرحهای سرمایه گذاری به کار می روند، معرفی شدند. شش معیاری که مورد بررسی قرار گرفت، عبارت است از :

1. ارزش فعلی خالص NPV

2.دوره بازگشت سرمایه

3. دوره بازگشت تنزیلی

4.میانگین بازده حسابداری AAR

5.نرخ بازده داخلی IRR

6. شاخص سود آوری (PI)

همچنین، نحوه محاسبه هر یک از معیارهای فوق توضیح داده شد و نحوه تفسیر نتایج هم

مورد بحث قرار گرفت. مزایا و معایب هر یک از آنها نیز توضیح داده شد. در نهایت به این

موضوع پرداختیم که یک معیار معتبر در بودجه بندی سرمایه ای باید دو موضوع را مشخص

کند: ۱) آیا یک پروژه خاص، سرمایه گذاری مناسبی است؟ ۲) اگر بیش از یک پروژه

مناسب وجود داشته باشد ولی ناگزیر به انتخاب فقط یکی از آنها باشیم، کدام یک را

انتخاب کنیم؟ نکته اصلی این فصل آن است که فقط ارزش فعلی خالص می تواند به درستی

به دو سؤال فوق پاسخ دهد.

به همین دلیل، ارزش فعلی خالص، یکی از دو یا سه مفهومی است که در علوم مالی بیشترین اهمیت را دارند. در سایر فصلهای این کتاب، بارها و بارها از آن استفاده خواهیم کرد. در این زمینه دو نکته را به خاطر بسپارید: ۱) همیشه ارزش فعلی خالص، تفاوت بین ارزش یک پروژه یا یک دارایی و بهای تمام شده آن است و ۲) مدیر مالی با شناسایی و اجرای پروژه هایی که ارزش فعلی خالص آنها مثبت است، به بهترین شکل درجهت منافع سهامداران عمل می کند.

در نهایت اشاره کردیم که به طور طبیعی نمی توان ارزشهای فعلی خالص را در بازار مشاهده کرد، بلکه باید آنها را تخمین زد. از آنجا که احتمال ضعیف بودن برآوردها وجود دارد، مدیران مالی در ارزیابی پروژه ها از چندین معیار مختلف استفاده می کنند. این معیارها، اطلاعات بیشتری در مورد اینکه آیا واقعا ارزش فعلی خالص یک پروژه مثبت است یا خیر، فراهم می آورند.

برای کسب اطلاعات بیشتر با مشاوران مالی شرکت مالی تماس بگیرید

ارزش فعلی خالص را چگونه محاسبه می کنید؟

در اینجا، مثال ارزش فعلی خالص چیست؟ به عبارت دیگر، این است بازده مرکب سالانه ای که سرمایه گذار انتظار دارد در طول عمر سرمایه گذاری کسب کند (یا در واقع به دست آورده است).. برای مثال، اگر یک اوراق بهادار یک سری جریان‌های نقدی با NPV 50,000 دلار ارائه دهد و سرمایه‌گذار دقیقاً 50,000 دلار برای آن بپردازد، NPV سرمایه‌گذار 0 دلار است.

فرمول NPV در اکسل چیست؟ فرمول NPV درک دقیق نحوه عملکرد فرمول NPV در اکسل و ریاضیات پشت آن بسیار مهم است. NPV = F / [(1 + r)^n] که در آن PV = ارزش فعلی، F = پرداخت آتی (جریان نقدی)، r = نرخ تنزیل، n = تعداد دوره های آینده بر اساس جریان های نقدی آتی است.

مربوطپست ها

3 نوع مالیات چیست؟

چگونه نقطه وسط بین دو مکان را پیدا می کنید؟

چگونه پیش بینی های کارکنان را انجام می دهید؟

چگونه سرعت اولیه را فقط با زمان پیدا می کنید؟

علاوه بر این، چگونه ارزش فعلی خالص را در اکسل محاسبه می کنید؟ چگونه ارزش فعلی خالص را محاسبه کنید؟ چگونه ارزش فعلی خالص را محاسبه کنید؟ نحوه استفاده از فرمول NPV در اکسل

  1. = NPV (نرخ تخفیف ، سری جریانات نقدی)
  2. مرحله 1: نرخ تخفیف را در یک سلول تنظیم کنید.
  3. مرحله 2: یک سری جریانهای نقدی ایجاد کنید (باید در سلولهای متوالی باشد).
  4. مرحله 3: "= NPV (" و نرخ تنزیل "را انتخاب کنید ، سپس سلولهای جریان نقدی و") "را انتخاب کنید.

چگونه جریان نقدی خالص را محاسبه کنم؟ فرمول خالص جریان نقدی چیست؟

  1. NCF= کل جریان نقدی – کل جریان نقدی خروجی.
  2. NCF= خالص جریان های نقدی حاصل از فعالیت های عملیاتی.
  3. + خالص جریان های نقدی ناشی از فعالیت های سرمایه گذاری + خالص جریان های نقدی حاصل از فعالیت های مالی.
  4. NCF= 50,000 دلار + (- 70,000 دلار) + 15,000 دلار.
  5. OCF = درآمد خالص + هزینه های غیر نقدی.
  6. +/- تغییرات در سرمایه در گردش.

آیا می توانید NPV را بدون نرخ تخفیف محاسبه کنید؟

محاسبه NPV (به عنوان بخشی از تجزیه و تحلیل DCF)

بدون اطلاع از نرخ تخفیف خود، چگونه ارزش فعلی خالص را محاسبه کنید؟ شما نمی توانید دقیقاً تفاوت را محاسبه کنید بین ارزش بازده سرمایه گذاری در آینده و پولی که باید در حال سرمایه گذاری شود.

چگونه ارزش فعلی یک تخفیف را پیدا می کنید؟ دو راه برای تفکر در مورد ارزش فعلی تنزیل شده وجود دارد:انتقال پول از آینده به حال از طریق استقراض یا انتقال پول از زمان حال به آینده از طریق وام دادن. در هر دو مورد، نرخ بهره ای که می توان با آن وام گرفت یا وام داد، بخش مهمی از فرمول است.

چگونه NPV را از WACC محاسبه می کنید؟ نحوه محاسبه نرخ تنزیل دو فرمول اصلی نرخ تنزیل وجود دارد - میانگین موزون هزینه سرمایه (WACC) و ارزش فعلی تعدیل شده (APV). فرمول تخفیف WACC: WACC = E/V x Ce + D/V x Cd x (1-T)، و فرمول تخفیف APV این است: APV = NPV + PV از تأثیر تأمین مالی.

چرا Excel NPV متفاوت است؟

خوب، برخلاف تصور عمومی، NPV در اکسل در واقع ارزش خالص فعلی (NPV) را محاسبه نمی کند. در عوض، ارزش فعلی یک سری جریان‌های نقدی، یکنواخت یا ناهموار را محاسبه می‌کند، اما جریان خروجی نقد اولیه را در دوره زمانی صفر خالص نمی‌کند. … NPV به سادگی تفاوت بین ارزش و هزینه است.

همچنین چگونه NPV را در اکسل بدون تخفیف محاسبه می کنید؟

چگونه جریان نقدی خالص را با استفاده از روش غیر مستقیم محاسبه می کنید؟

با روش غیرمستقیم، جریان نقدی توسط در نظر گرفتن ارزش درآمد خالص (یعنی سود خالص) در پایان دوره گزارش. سپس این ارزش خالص درآمد را بر اساس ارقام داخل ترازنامه تنظیم می‌کنید و اثر حرکت‌های غیرنقدی نشان‌داده‌شده در صورت سود و زیان را حذف می‌کنید.

چگونه خالص نقدی ارائه شده توسط فعالیت های تامین مالی را محاسبه می کنید؟ مجموع جریان نقدی خروجی را از مجموع جریان نقدی ورودی کم کنید. از فرمول استفاده کنید: DEC - (CD + RP) = جریان نقدی خالص از فعالیت های تامین مالی (CFF)، که در آن CED = جریان های نقدی ناشی از انتشار سهام یا بدهی، CD = وجه نقد پرداخت شده به عنوان سود چگونه ارزش فعلی خالص را محاسبه کنید؟ سهام و RP = بازخرید بدهی و حقوق صاحبان سهام.

چگونه NPV را بدون تخفیف در اکسل محاسبه کنیم؟

چگونه IRR و NPV را در اکسل محاسبه می کنید؟

اکسل به کاربر اجازه می دهد تا با استفاده از توابع NPV و IRR نرخ بازده داخلی و ارزش فعلی خالص سرمایه گذاری را بدست آورد.
.
با استفاده از تابع NPV یک NPV از مقادیر دریافت کنید

  1. سلول E3 را انتخاب کرده و روی آن کلیک کنید.
  2. فرمول را وارد کنید: =NPV(F2, B4:B10) + B3.
  3. مطبوعات را وارد کنید.

ارزش فعلی خالص برای ساختگی ها چیست؟ ارزش فعلی خالص است ارزش فعلی جریان های نقدی با نرخ بازده مورد نیاز پروژه شما در مقایسه با سرمایه گذاری اولیه شمانایت می گوید. از نظر عملی، این روشی برای محاسبه بازگشت سرمایه یا ROI شما برای یک پروژه یا هزینه است.

نرخ تنزیل خالص ارزش فعلی چیست؟ این است نرخ بازدهی که سرمایه گذاران انتظار دارند یا هزینه استقراض پولبه اگر سهامداران انتظار بازگشت 12 را داشته باشند ، این نرخ تخفیفی است که شرکت برای محاسبه NPV استفاده می کند. اگر شرکت 4 درصد سود بدهی خود را پرداخت کند ، ممکن است از این رقم به عنوان نرخ تنزیل استفاده کند. به طور معمول دفتر CFO نرخ را تعیین می کند.

IRR و NPV را چگونه محاسبه می کنید؟

نحوه محاسبه IRR

  1. سرمایه گذاری اولیه خود را انتخاب کنید.
  2. جریان نقدی مورد انتظار خود را مشخص کنید.
  3. در یک بازه زمانی تصمیم بگیرید.
  4. NPV را روی 0 تنظیم کنید.
  5. فرمول را پر کنید.
  6. برای حل معادله از نرم افزار استفاده کنید.

چگونه NPV و IRR را محاسبه می کنید؟ نحوه محاسبه IRR

  1. سرمایه گذاری اولیه خود را انتخاب کنید.
  2. جریان نقدی مورد انتظار خود را مشخص کنید.
  3. در یک بازه زمانی تصمیم بگیرید.
  4. NPV را روی 0 تنظیم کنید.
  5. فرمول را پر کنید.
  6. برای حل معادله از نرم افزار استفاده کنید.

چگونه NPV را در BA II Plus محاسبه می کنید؟

چگونه مثال WACC را محاسبه می کنید؟ برخلاف چگونه ارزش فعلی خالص را محاسبه کنید؟ اندازه گیری هزینه های سرمایه، WACC میانگین موزون را برای هر منبع سرمایه ای که یک شرکت مسئول آن است، در نظر می گیرد. شما می توانید WACC را با استفاده از فرمول محاسبه کنید: WACC = [(E/V) x Re] + [(D/V) x Rd x (1 – Tc)]، جایی که: E = ارزش بازار سهام.

چرا NPV من در اکسل اشتباه است؟

هنگام استفاده از تابع NPV، خطاهایی که معمولا رخ می دهند عبارتند از: ارجاع به سلول های اشتباهپارازیت دائمی، مستندات ناکافی، مفروضات متناقض در مورد واقعی/اسمی بودن جریان های نقدی و قبل از/پس از مالیات، تفسیر نادرست از مشخصات مدل مبهم، و زمان بندی نادرست جریان نقدی.

آیا NPV بالاتر بهتر است؟ هنگام مقایسه سرمایه گذاری های مشابه، الف NPV بالاتر بهتر از NPV کمتر است. هنگام مقایسه سرمایه گذاری با مقادیر مختلف یا در دوره های مختلف، اندازه NPV از اهمیت کمتری برخوردار است زیرا NPV به صورت یک دلار بیان می شود و هر چه بیشتر یا بیشتر سرمایه گذاری کنید، NPV احتمالاً بالاتر خواهد بود.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.