این جمله باید طلا گرفت که چیزی به عنوان شکست ناپذیری در بازار وجود ندارد ، در چند سال اخیر بازدهی بازار بورس اوراق بهادار ایران این توهم را به وجود آورده است که معاملات معامله گران شکست ناپذیر است . اگر چنین فکر میکنید به فاجعه که در سال های گذشته برای سهامی چون آکنتور اتفاق افتاد رجوع کنید یا در آمریکا سالهای 1996 تا 2001 سال شکوفایی و سودهای رویایی سهام های بخش فناوری بود، خیلی از افراد میلونر شدند و خیلی ها در سال 2001 ورشکست … درسی که از این فاجعه ها می توان فرا گرفت این است که روانشناسی امری حیاتی است و بعضی وقت ها سود زیاد می تواند قضاوت منطقی اش را از بین ببرد
ارسال سيگنال فاركس بوسیله SMS
بسیاری از معامله گران بازار با وجود تسلط بر مباحث تکنیکی و بنیادی و با داشتن استراتژی کارآمد, همچنان قادر به کسب سود و حتی حفظ سرمایه در بلند مدت نمی باشند. اصلی ترین علت شکست این معامله گران در صحبت های آنان نهفته است . در شرایطی که متوسط سود سالانه حرفه ای ترین معامله گران دنیا معمولآ کمتر از 100% می باشد, معامله گران آماتور از دو یا چند برابر کردن سرمایه در یک ماه صحبت می کنند!! در صحبت بسیاری از این معامله گران تجربه چند ماهه از موفقیت های رویایی مرتبآ شنیده می شود با این حال در نهایت سرنوشتی جز از دست دادن تمام سرمایه نداشته اند.
این تجربه هر روز و هر روز برای معامله گران تازه کار و حتی بسیاری از کهنه کاران بازار اتفاق می افتد و در این بین وحشتناک ترین اتفاق این است که بازندگان بازار علت شکست خود را تنها یک اشتباه می دانند و با خود عهد می کنند که در سرمایه گزاری بعدی آن اشتباه را مرتکب نخواهند شد غافل از اینکه بازار هر روز درس تازه ای به بازیگران خود می دهد. یک اشتباه در تعیین حد زیان, انتشار یک خبر غیر منتظره, اشکال فنی کامپیوتر یا اینترنت, عدم اجرای دستورات توسط بروکر و . . . دلایلی هستند که معامله گران غیر حرفه ای در توجیه شکست خود دارند. این مشکلات و اشتباهات برای معامله گران حرفه ای و موفق نیز پیش آمده است. نه فقط یک بار, بلکه به دفعات. در عین حال آنها هرگز متحمل زیان سنگین و جبران ناپذیر نمی شوند زیرا همواره با در نظر گرفتن بدترین اتفاقات اقدام به سرمایه گزاری و معامله می کنند. تفاوت اصلی معامله گران حرفه ای و آماتور در دیدگاه آنان نسبت به بازار و تنظیم ریسک و بازده مورد انتظار می باشد. معامله گران تازه کار که معمولآ تجربیات موفقی در حساب های مجازی داشته اند, با سرمایه ای اندک وارد بازار حقیقی می شوند و برای دسترسی به بازده زیادی که انتظار دارند, به انجام معاملاتی با حجم سنگین می پردازند و متاسفانه با کوچکترین نوسان نامطلوب بازار, همه سرمایه خود را از دست می دهند. این در حالیست که معامله گر حرفه ای با مدیریت سرمایه و ریسک, در یک برنامه بلند مدت اهداف خود را دنبال می کند. به عبارتی می توان گفت که مرز موفقیت و شکست در هر نوع سرمایه گزاری تسلط بر دانش مدیریت سرمایه و ریسک است. مدیریت سرمایه بزرگترین هنر معامله گران حرفه ای برای کسب حداکثر سود با کمترین ریسک ممکن است. در ساده ترین بیان مدیریت سرمایه مشخص کننده سایز معاملات با توجه به حجم سرمایه, درصد ریسک قابل قبول و حد زیان می باشد.
Lots = Equity * Risk / (Stop Loss * PV)
PV = Pip Value ( در هر لات ارزش هر پیپ )
یکی از اشتباهات رایج در مبحث مدیریت ریسک تعیین حد زیان با توجه به سایز پوزیشن می باشد. به عنوان مثال معامله گر A اقدام به خرید EURUSD با سایز 1 لات می کند و حد اکثر زیان احتمالی را 200$ در نظر می گیرد. این شخص بناچار می بایست Stop Loss را با فاصله 20 پیپ تنظیم کند. به عبارتی حد زیان با توجه به سایز پوزیشن تعیین شده است که اشتباه است.
در مقابل معامله گر B ابتدا به بررسی دقیق شرایط بازار می پردازد و حد زیان مناسب را 50 پیپ تشخیص می دهد. سپس سایز مناسب را بگونه ای تنظیم می کند که حد اکثر زیان با Stop Loss 50 پیپی بیش از 200$ نباشد.
بنابراین Stop Loss بر اساس شرایط بازار تعیین می شود سپس حجم معاملات بر اساس Stop Loss و میزان ریسک محاسبه می شود.
مثال: بعد از بررسی شرایط بازار, موقعیت مناسبی برای خرید USDCHF با حد زیان 70 پیپ بدست می آوریم. اگر میزان سرمایه 3000 دلار باشد برای اینکه در صورت زیان بیش از 2% سرمایه از بین نرود, سایز پوزیشن حد اکثر باید چند لات در نظر گرفته شود؟
Lots = Equity * Risk / (Stop Loss * PV)
PV = ( در هر لات ارزش هر پیپ ) = 8.8
Lots = ( 3000 * 2%) / (70 * 8.8) = 0.0 9
بنابراین اگر سایز پوزیشن 0.09 لات در نظر گرفته شود در صورت زیان 70 پیپی تنها 55.44 دلار (کمتر از 2 درصد) از سرمایه را از دست داده ایم.
اساسی ترین بحث مدیریت سرمایه تعیین میزان ریسک در هر معامله است. قبل از انجام معاملات باید بدانیم در صورت زیان حد اکثر چند در صد سرمایه خود را از دست می دهیم. برای بدست آوردن حداکثر ریسک در هر معامله به توصیه بزرگان بازار و محاسبات ساده ریاضی رجوع می کنیم. معامله گری را در نظر بگیرید که با سرمایه اولیه 1000$ وارد بازار شده و موجودی وی با از دست دادن 20% سرمایه به 800 دلار رسیده است. این معامله گر برای جبران زیان می بایست به میزان 25% از موجودی 800 دلاری کسب سود کند تا به نقطه اول برسد.
با همین استدلال می توان گفت معامله گری که 50% از سرمایه خود را از دست می دهد برای جبران باید 100% سود بگیرد که کار ساده ای نیست. در جدول زیر مشخص شده است که برای جبران هر درصدی از زیان چند درصد سود لازم است.
با توجه به جدول مقابل نتیجه می گیریم سیستم مارتینگل چه طوری کار می کنه؟ سیستم مارتینگل چه طوری کار می کنه؟ که هرچه ریسک سرمایه گزاری بالاتر باشد در صورت زیان احتمال جبران آن کمتر خواهد بود. از این رو بنظر می رسد جبران زیانی در حد 30% حساب بسیار دشوار باشد.
بنابراین ریسک هر معامله باید بگونه ای تنظیم شود که با چندین زیان پشت سرهم حداکثر کاهش سرمایه بیش از 25 یا 30 درصد نباشد. در زندگی شغلی یک معامله گر حتی 15 زیان پی در پی (با سود های اندک در بین آنها) اتفاقی دور از انتظار نیست. بنابراین سایز هر پوزیشن باید بگونه ای تعیین شود که حد اکثر زیان آن بیش از 2% از موجودی نباشد.
بررسی پرفورمنس کاری از دید مدیریت سرمایه
در ابتدا لازم است با ذکر یک مثال مفهوم Draw Down را تشریح می کنیم. Draw Down یا به اختصار DD بزرگترین فاصله بین ماکزیموم نسبی موجودی حساب ( Equity ) تا کمترین کف بعد از آن می باشد. به زبان ساده تر DD بزرگترین حرکت برگشتی نمودار Equity می باشد.
فرض کنید یک حساب 10000 دلاری بعد از مدتی به 11433 دلار رسیده باشد. سپس با چندین زیان متوالی موجودی به 10546 دلار کاهش پیدا کند
فاصله بین 11433 تا 10546 همان DD است که برحسب درصد 7.7% می باشد. میزان واقعی ریسک یک استراتژی و مدیریت سرمایه مربوط به آن می بایست توسط DD سنجیده شود نه سود یا زیان انتهای دوره.
یک راه مناسب برای بررسی پرفورمنس یک حساب محاسبه Reward to Risk است.
Reward to Risk نسبت بازده به DD می باشد. همانطور که در شکل بالا ملاحظه می کنید موجودی حساب در انتهای دوره به 11800 دلار رسیده است (18% سود). این درصد مشخص کننده Reward یا بازده است. بنابراین Reward to Risk این پرفورمنس معادل :
Reward to Risk = Reward / DD = 18% / 7.7 % = 2.3
است. بزرگتر بودن این عدد نشان دهنده قوی تر و کم ریسک تر بودن پرفورمنس است. Reward to Risk کمتر از 1.5 بد و Reward to Risk بالاتر از 2 قابل قبول می باشد.
یکی از برتری های معامله گران موفق نسبت به معامله گران ناموفق در نحوه برخورد آنها با شرایط نامطلوب بازار است. هنگامی که قیمت برخلاف جهت پوزیشن ما حرکت می کند اگر به موقع از بازار خارج شویم, نه تنها از گسترش زیان جلوگیری کرده ایم بلکه در صورت مناسب بودن شرایط جدید می توان در جهت مناسب اقدام به معامله کرده و احتمالآ زیان پوزیشن قبل را جبران کنیم. بسیاری از معامله گران تازه کار و کم تجربه معمولآ بصورت احساسی و بدون در نظر گرفتن قواعد انجام یک معامله موفق تصمیم گیری می کنند. بنابراین هرگز تمایلی به بستن یک پوزیشن با زیان ندارند. در شرایطی که متوسط سود این معامله گران معمولآ کمتر از 20 پیپ می باشد, در پرفورمنس کاری آنها زیان های بزرگتر از 200 پیپ نیز دیده می شود. می توان نتیجه گرفت که یک پوزیشن زیان ده سود 10 پوزیشن سود ده را از بین می برد. برای جلوگیری از گسترش زیان احتمالی می بایست بعد از فراهم بودن شرایط مناسب برای انجام معامله و قبل از اقدام به آن, حد زیان( Stop Loss ) مناسب را پیدا کنیم. Stop Loss نقطه ای است که در صورت رسیدن قیمت به آن نقطه, پوزیشن بدون هیچ گونه شک و تردید و چون و چرا بسته می شود. گاهی ممکن است بعد از رسیدن قیمت به Stop Loss و بسته شدن پوزیشن بلافاصله روند حرکت به نفع معامله گر تغییر کند. معامله گر آماتور از اینکه برای پوزیشن خود حد زیان تعیین کرده ابراز پشیمانی می کند و احتمالآ در آینده چنین کاری نخواهد کرد. اما معامله گر منطقی و با تجربه به بررسی علت و ضعف استراتژی معاملاتی خود در تعیین نقطه ورود و خروج مناسب می پردازد.
خروج از بازار هنگام رسیدن قیمت به حد زیان در واقع یک حرکت مصلحتی برای جلوگیری از گسترش زیان و
کسب آمادگی برای ورود مجدد در شرایط مناسب می باشد. تعیین حد زیان به معامله گر این اعتماد به نفس را می دهد که امکان مقابله با هر اتفاق نا مطلوبی در محیط بازار وجود دارد. لذا بدون هیچگونه ترس و تردیدی از تمام شرایط مناسب بازار بهره مند می شود.این در حالیست که معامله گر بی تجربه و نا آگاه همواره با اضطراب و ناراحتی در انتظار برگشت قیمت به نفع خود است.
یکی از بزرگترین اشتباهات تغییر حد زیان بدون دلیل فنی و منطقی است بدین ترتیب که با نزدیک شدن قیمت به حد زیان معامله گر اقدام به گسترش یا حذف حد زیان می کند و منتظر کمتر شدن یا از بین رفتن زیان می ماند. با وجود اینکه ممکن است در مواردی این حرکت موجب جبران یا کمتر شدن زیان شود اما در بلند مدت نتیجه ای جز ازبین رفتن برنامه و استراتژی کاری نخواهد داشت.
حال این سوال مطرح می شود که چگونه حد زیان مناسب را تعیین کنیم؟
حد زیان مناسب نقطه است که در صورت رسیدن قیمت به آن نقطه احتمال ادامه حرکت بیشتر از بازگشت آن باشد. به عنوان مثال در شکل زیر قصد داریم در جهت روند اقدام به معامله کنیم.
کف کانال صعودی می تواند نقطه ورود مناسبی برای خرید باشد. همانطور که در شکل 1 مشاهده می کنید حد زیان پائین تر از کانال قرار گرفته است بطوریکه اگر قیمت به حد زیان برسد, کانال صعودی Break Out شده و احتمال ادامه حرکت نزولی از برگشت قیمت, بیشتر خواهد بود . لذا در مثال فوق حد زیان مناسبی برای پوزیشن خرید در نظر گرفته شده است. شکل زیر که ادامه نوسانات شکل 1 می باشد, بخوبی نشان می دهد که با برخورد قیمت به حد زیان روند نزولی ادامه پیدا کرده است.
پوزیشن مثال فوق با حدود 50 پیپ زیان بسته شده است اما در صورت عدم تعیین حد زیاد, متحمل زیان حدود 200 پیپ می شدیم.
روش های مختلفی برای تعین حد زیان وجود دارد. یکی از کاربردی ترین روش ها در نظر گرفتن ساپورت یا رزیستنس می باشد. مثلآ در پوزیشن فروش ابتدا می بایست رزیستنس کلیدی را در نظر بگیریم و حد زیان را اندکی بالاتر از آن قرار دهیم. زیرا شکسته شدن رزیستنس کلیدی اخطار بسیار مهمی برای ادامه حرکت صعودی می باشد. اینکه حد زیان پوزیشن ها چند پیپ باید باشد کاملآ به شرایط پوزیشن وابسته است. طبیعتآ معاملات بلند مدت تر به حد زیان بزرگتری نیاز دارند تا با نوسانات کوتاه مدت بازار بسته نشوند.
باید بدانیم که هرگز قادر به کنترل نوسانات بازار نخواهیم بود بنابراین برای موفقیت می بایست کنترل رفتار و تفکرات خود را بدست بگیریم و پیروی از اصول و قواعد بازی را به ضمیر ناخودآگاهمان القا کنیم. یکی از این اصول پیدا کردن نقطه مناسب برای قرار دارن حد زیان و سپس محاسبه سایزمعاملات( متناسب با حد زیان و میزان ریسک) می باشد.
ارتباط بین میزان حد زیان و حد سود مسئله مهمی است که می بایست بدقت مورد توجه قرار گیرد. معمولآ به اشتباه پيشنهاد می شود در معاملاتی وارد شویم که حد سود از حد زیان بزرگتر باشد تا نسبت Reward to Risk پوزیشن بزرگتر از یک باشد اما باید احتمال وقوع هر کدام را نیز درنظر بگیریم. مثلآ اگر حد زیان هر پوزیشن 2% از سرمایه و حد سود 1% باشد, در شرایطی که احتمال وقوع سود نسبت به احتمال وقوع زیان, 3 به 1 باشد با محاسبات آماری بعد از 100 معامله رشدی معادل 27% سرمایه خواهیم داشت.
با بزرگتر کردن Stop Loss احتمال برخورد به آن کمتر می شود اما در صورت وقوع می تواند زیان زیادی ایجاد کند. بنابراین باید تعادلی بین حد زیان بالا و حد زیان پائین پیدا کنیم. برای مثبت بودن روند معاملات باید
احتمال برخورد حد سود * مقدار حد سود > احتمال برخورد حد زیان * مقدار حد زیان
برقرار باشد.
کوچکتر بودن حد زیان با ثابت نگهداشتن احتمال وقوع آن تاثیر فوق العاده ای در پرفورمنس بلند مدت خواهد داشت. دقت در پیدا کردن نقطه ورود مناسب به کمتر شدن زیان احتمالی کمک می کند.
مثال : در شکل روند حرکت را صعودی میدانیم لذا اقدام به خرید خواهیم کرد. همانطور که مشاهده می کنید حد زیان شکل سمت چپ دو برابر حد زیان شکل سمت راست می باشد. این در حالیست که حد زیان در نقطه ثابتی قرار دارد. به عبارتی کم شدن حد زیان نه بواسطه تغییر نقطه خروج بلکه بواسطه تغییر نقطه ورود اتفاق افتاده است. کاملآ واضح است که قرار دادن نقطه ورود در اطراف ساپورت یا رزیستنس کلیدی موجب کمتر شدن زیان بدون افزایش احتمال وقوع آن می شود.
مصاحبه با شما: سرمایه اولیه کم، عاملی برای کال مارجین شدن!؟
هر گاه که در بازار صحبتی از کال مارجین شدن میشود، عدهای با تاسف و یادآوری خاطرات بد گذشته به آن گوش میدهند و عدهای نیز با اطمینان خاطر، در ذهن خود مرور خواهند کرد که من کال مارجین نخواهم شد! چه بخواهیم و چه نخواهیم باید با این واقعیت روبهرو شد که ضرر، جزئی از فعالیت در بازارهای مالی است. اما آیا برای آن برنامهای داریم؟ چطور میشود که یک ضرر کوچک، جای خود را به ضرری بزرگ میدهد؟ آیا کسانی که دانش خوبی از بازار دارند، در معرض خطر کال مارجین شدن قرار دارند؟ راهکارهای جلوگیری از کال مارجین شدن و یا از دست دادن حساب چیست؟
برای پاسخ عملی به این سوالات، قرار است این بار از خود شما کمک بگیریم!
تیم بزرگ یوتو اف ایکس UtoFX افتخار همکاری و مصاحبه با شما معاملهگران عزیز را دارد و قرار است از تجربه شما در این راه استفاده کنیم. در ادامه این مقاله، از تجارب یکی از دوستان شما که به تازگی کا مارجین شده است، استفاده کرده و سوالاتی را از ایشان پرسیدهایم. این اولین مقاله از مصاحبههای شما با موضوع کال مارجینی است. در قسمت نظرات سایت، به ما در بهبود و بالا بردن کیفیت این مقاله کمک کنید. اگر سوال خاصی را برای مصاحبه مناسب میدانید، در قسمت نظرات یادداشت کنید. باتشکر
سرمایه اولیه کم، عاملی برای کال مارجین شدن!؟
میزان سابقه شما در بازارهای مالی؟ (میزان تجربه در هر بازاری به تفکیک)
اگه بخوام در حالت کلی بگم، از زمان آشنایی من با بازارهای مالی تا الان شاید بیشتر از ۷ سال گذشته باشه ولی سابقه حضورم در بازار فارکس حدود ۴ تا ۵ سال است. در این بین مدتی هم در بازار بورس و ارزهای دیجیتال هم فعالیت کردم ولی هیچ وقت نتونستم با اونها ارتباط برقرار کنم. حدود ۶ ماه در بازار ارز دیجیتال و ۹ ماه در بازار بورس.
میزان بالانس حساب شما که کالمارجین شد، چقدر بود؟
اکثر حساب هایی که از دست دادم معمولا زیر ۵۰۰ دلار بالانس داشتند. فکر می کنم یکی از دلایل کال شدنم هم همین بود. چیزی که در این مدت متوجه شدم، اکثر افرادی با مبالغ بسیار کم وارد بازار می شوند در حالی که انتظار درصد بالایی سود را دارند. برای برآورده کردن این منظور تریدر چاره ای جز قمار کردن برای خودش نمی ذاره. سعی می کنم در ادامه بیشتر در این مورد توضیح بدم.
معامله در چه ابزار معاملاتی موجب کالمارجین شدن شما شد؟ (طلا-نفت-سهام-یک جفت ارز خاص و …)
یادم میاد چند معامله نفت انجام دادم. خیلی خوش شانس بودم که دو سه معامله اول من با سود بسته شد. این موجب طمع بیشتر من شد. یکی از حساب هامو سر معامله نفت از دست دادم. یک بار هم با معاملات مکرر و خلاف جهت روند روی جفت ازر GBPUSD حسابم کال شد. بقیه مواقعی که کال شدم روی انس طلا بود. یک بار هم روی جفت ارز BTCUSD کال شدم. به نظرم بروکرهای فارکس مکان خوبی برای ترید ارزهای دیجیتال نیست.
قبل از آخرین کالمارجینی، آیا تجربه کالمارجین شدن را داشتهاید و چند بار؟
بله. متاسفانه چندین چند بار کال شدم. شاید تا به حال ۶ یا ۷ بار این اتفاق افتاده. اکثرا حساب هام بالانس پایین در حدود ۱۰۰ یا ۲۰۰ دلار داشتند. ولی یک بار حساب بالای ۱۲۰۰ دلار را به خاطر انس طلا از دست دارم. یادم میاد همه چی خوب پیش میرفت ولی در عرض یک ربع کل حساب از دست رفت و من ماه ها دچار افسردگی شدم. احساس عجز و ناتوانی داشتم و فکر می کردم من نمی تونم موفق بشم ولی از طرفی هی به خودم میگفتم تمام این پول هایی که از دست دادم هزینه سیستم مارتینگل چه طوری کار می کنه؟ تجربه ای بوده که بدست آوردم. نمی تونستم این تجربه با ارزش رو به همین راحتی رها کنم. سه چهار سالی که من درگیر یادگیری و تمرین و از دست دادن پول بودم، هزینه های زندگی رو همسرم اداره می کرد. از لحاظ روانی به شدت تو فشار بودم. این فشار به قدری بود که به آستانه خودکشی هم رفتم. در صورت لزوم در این مورد بیشتر توضیح میدم. یک حساب ۵۰۰۰ دلاری رو هم به خاطر BTCUSD از دست دادم.
قبل از کالمارجین شدن و زمانی که حساب شما در ضرر شدید قرار گرفتهبود، اقدام به واریز نقدینگی و شارژ مجدد حساب کردید؟
شاید یکبار این کار را کرده باشم. ولی اغلب اوقات در اون حد پول نداشتم که بتونم حساب رو به اندازه کافی شارژ کرده باشم.
تعداد معاملات باز شما در لحظه کالمارجین شدن، چند عدد بود؟
اغلب بالای ۵ معامله باز داشتم. یکی دیگر از دلایل کال شدن من هم همین مورد بود. تعداد معاملات زیادی باز میکردم و از عهده مدیریت آن بر نمی آمدم. ولی الان نهایتا سه معامله در روز باز می کنم. با بستن یک معامله سراغ معامله بعد میرم. سعی می کنم بیشتر از دو معامله باز در لحظه نداشته باشم. اغلب تکلیف هر معامله رو در پایان همان روز مشخص می کنم و موقع استراحت معامله بازی ندارم. شاید این یک ایراد باشه ولی فکر می کنم این روش برای تیپ روحی من مناسبه.
آیا از روش مارتینگل (کم کردن میانگین) در زمان کالمارجینی استفاده کردید؟
بله. از روش مارتینگل استفاده می کردم ولی اسم استراتژی رو نمیدونستم. کم کردن میانگین ذهنیتی بود که از بازار بورس در من مونده بود. ولی خیلی وقته دیگه این کار رو نمی کنم. ترجیح میدم از معامله با ضرر منطقی خارج بشم ولی از مارتینگل استفاده نکنم.
استیمنت معاملهگر
در ریز معاملات این معاملهگر، یکی از نکاتی که به چشم میخورد، تعداد معاملات سودده با میزان سودهای زیر ۱۰ دلار، و ضررهای حتی بالای ۱۰۰ دلار که باعث شده حتی وین ریت (Win Rate درصد معاملات سودده به ضررده) معاملات این معاملهگر از ۵۰ درصد هم بیشتر باشد!
نکته دیگر این استیمنت، رعایت حجم در تعداد زیادی از معاملات در یک دوره مشخص و عدم رعایت آن در چند معامله که از اتفاق همان معاملات موجب ضررهای سنگین این معاملهگر شده است.
سیستم معاملاتی شما چیست؟ (کدام روش تکنیکال و یا ترکیبی از تکنیکال و فاندامنتال و …)
داستان سیستم معاملاتی من کمی جالبه. من قبل از اینکه روی سیستم معاملاتی و تحلیلی کار کنم متوجه مشکل در مدیریت ریسک و سرمایه شدم و توانستم یک استراتژی بسیار ساده برای خودم ایجاد کنم. با این کار با اینکه استراتژی خاصی نداشتم و صرفا از چند ابزار تکنیکال کلاسیک استفاده میکردم حسابم با سرعت کمی در حال رشد بود. من بعد از ایجاد سیستم مدیریت ریسک و سرمایه سراغ کتاب پرایس اکشن آقای لنس بگز رفتم و به جرات می تونم بگم ۴ بار این کتاب رو خوندم. (هنوز هم دوست دارم اونو بخونم چون حاوی نکات ریز بسیاری هست) و با این روش پرایس اکشن کار می کردم. الان در حال مطالعه و تمرین روی سیستم های RTM و ICT هستم. که البته ارتباط برقرار کردن با این دو برام سخته. مخصوصا بحث استاپ هانتینگ که در چهار چوب این سوال نیست.
بسیار علاقه مند بودم و هستم که تحلیل فاندامنتال رو یاد بگیرم ولی احساس می کنم نمیتونم با اصطلاحات اون ارتباط بگیرم و برام خیلی سخته یاد گرفتنش. سعی می کنم اخبار مهم روز و شدت اهمیت اخبار رو از کانال UTOFX بخونم. قصد دارم بعد از تکمیل استراتژی معاملاتی (تکنیکالی) سراغ فاندامنتال برم و در حد توانم مطالعه کنم.
معاملاتی که به وسیله آن کال مارجین شدید، با تحلیل خود گرفتید و یا سیگنالی از دیگر تحلیلگران؟ (توضیح دهید از میزان اعتماد خود به تحلیلی که منجر به کالمارجینی شد)
به جرات می تونم بگم تا بحال ۹۰ درصد معاملاتم رو خودم تحلیل کردم (حتی با غریزه و اشتباه) و سعی کردم از جایی سیگنال نگیرم. ولی خب بعضی وقت ها نتونستم جلو خودمو بگیرم و از سیگنالهای دیگران هم استفاده کردم. ولی ترجیح میدم تحلیل اشتباه خودم رو به اجرا در بیارم ولی از کسی سیگنال نگیرم. شاید کار خوبی نمی کنم ولی تا الان از این کارم پشیمان نشدم. با اینکه با تحلیل اشتباه کال مارجین شدم. مورد دیگه ای که دوست دارم بهش اشاره کنم این هست که همیشه با اندیکاتور ها مشکل داشتم و قبول اینکه اونا می تونن درست سیگنال بدن برام منطقی نبوده و نیست.
معاملاتی که به وسیله آن کال مارجین شدید، چقدر با معاملات قبلی شما همخوانی داشت؟ (معاملات قبلی شما نیز خطر کال مارجین شدن را داشت و یا اینکه با نظم خاصی معامله میکردید؟)
همخوانی ۱۰۰ درصدی داشت. همه تکرار اشتباهاتی بود که قبلا انجام میدادم و اصرارم به اینکه با یک حساب صد دلاری هم میشه میلیونر شد. در اون دوره معاملات من نظم خاصی نداشت. توجهی به روانشناسی نداشتم. مدیریت ریسک و سرمایه نداشتم. از همه مهمتر قبول SL برام بسیار سخت بود.
آیا ژورنال معاملاتی دارید و اقدام به ثبت مستمر معاملات خود میکنید؟
بله. مدتی هست که ژورنال مینویسم ولی متاسفانه این کار رو مرتب انجام نمیدم. یکی از ایرادات الان من همینه
آیا سیستم معاملاتی مشخص (سیستم تحلیلی و برنامه مدیریت سرمایه) دارید؟ در معاملات به آن عمل میکنید؟
بله. از مدیریت سرمایه استفاده می کنم و به شدت به آن مقید هستم و تحت هیچ شرایطی از آن خارج نمی شوم. ولی در مورد سیستم تحلیلی همچنان در حال تحقیق هستم و در حال تکمیل آن هستم. به زودی کار نوشتن اون رو تموم میکنم. هر روز چند دقیقه مدیتیشن می کنم. تا قبل از باز شدن سیستم مارتینگل چه طوری کار می کنه؟ بازار لندن بازار رو بررسی می کنم و یا سعی می کنم کارهای خارج از خونه رو انجام بدم. سعی می کنم موقع سشن لندن پشت سیستمم باشم.
در ادامه، فایل صوتی از این معاملهگر میشنوید که حاوی نکات خوبی برای معاملهگران خواهد بود:
مهمترین عامل ضرر و کالمارجین شدن خود را چه میدانید؟
عدم شناخت درست از ماهیت مارکت/ نداشتن آمادگی روانی برای ترید/ تصور اشتباه از شغل معامله گری/ نداشتن سیستم مارتینگل چه طوری کار می کنه؟ برنامه مدیریت ریسک و سرمایه/ نداشتن حداقل مقدار سرمایه اولیه/عدم تسلط کافی به یک استراتژی معامله گری
در مورد لحظهها و روزهای بعد از کالمارجینی بگویید. (توقف در معاملات برای مدتی یا اقدام سریع به شارژ مجدد حساب و یا واکاوی دلایل ضرر و کالمارجینی و …)
همه چیز اول از یک خوش بینی احمقانه شروع شد. حاضر نبودم برا معاملاتم استاپ لاس بذارم. وقتی حساب می رفت تو ضرر همچنان امیدوار بودم که قیمت برگرده. ولی هیچوقت بر نمی گشت. تازه یک فکر احمقانه هم به افکار قبلی اضافه میشد که الان می تونم دوباره یک پوزیشن با سایز بیشتر باز کنم که بعد از اینکه قیمت برگشت سریع تر وارد سود بشم ولی باز هم برنمی گشت. اگه اسم هدجینگ به گوشم نخورده بود شاید زودتر کال می شدم و می تونستم شکست رو قبول کنم ولی یه چیز هایی از هدجینگ هم شنیده بودم و یک پوزیشن بزرگتر در خلاف جهت گرفتم. اینبار قیمت برگشته بود و ضرر و زیان من روی یک عددی فریز شده بود. مشکل این بود که من فقط هدجینگ رو تا اینجاش بلد بودم و نمیدونستم چطوری باید مدیریت کنم. به محض اینکه یکی از پوزیشن ها وارد سود میشد از ترس اینکه همین سود کم رو از دست بدم اونو می بستم و دوباره حساب وارد ضرر سنگین تر شد. حالا گیج و حیرون بودم. خشم و عصبانیت هم اضافه شده بود. بلاخره یک لحظه ای فرا میرسه که یا شکست رو قبول می کنم و تمام معاملات رو دستی می بندم و شاید چند دلاری ته حسابم مونده باشه و در اغلب مواقع تا آخرین لحظه می مونم تا بروکر تمام معاملات رو ببنده و بعد کار مارجین میشم.
بهت زده به مانیتور خیره شدم و توان حرکت ندارم. خسته ام ولی خوابم نمیبره. دنبال مقصر می گردم و مقصری پیدا نمی کنم. نمی تونم یقه کسی رو بگیرم. جواب خانمم رو چی بدم؟ من که این همه از رشادت ها و موفقیت هام براش گفتم برای اون هم دنیای خیالی ساختم. شاید این شروع یک دوره افسردگی باشه. این داستان رو میشه ادامه داد. من ساعت ها می تونم از حال بعد از کال شدم بگم… با یک استاپ لاس در ناحیه منطقی و رعایت میزان حجم معامله می تونست هیچ کدوم از این اتفاقات نیافته.
چه توصیهای برای سایر معاملهگران دارید؟
قرار نیست هر چیزی رو که من تجربه کردم دوستان و مخاطب های من هم تجربه کنند. باور کنید این داستان پر غصه و پر تکراره. باور کنید هزاران نفر این راه رو رفتن و همه هم تجربه هاشونو رایگان در اختیار بقیه گذاشتند ولی نمی دونم چرا همچنان فکر می کنیم ما با بقیه فرق داریم./ باور کنید هر خبری ارزش خوندن نداره. خوندن بعضی مطالب برای روان یک تریدر سمه. هر مطلبی رو نخونیم ، وارد هر کانال مدعی آموزش نشید و هر فیلم آموزشی رو نگاه نکنید. قبل از هر چیزی در مورد تیمی که در پشت اون کانال یا مجموعه هست تحقیق کنید. ترید کردن هم مثل باقی مشاغل هست و برای کسب سیستم مارتینگل چه طوری کار می کنه؟ مهارت باید تلاش و تمرین کرد. / تریدر شخص خوش باور و ساده لوحی نیست. به دنبال یک دید منطقی در بازار می گرده و خیال بافی نمیکنه. ترید راه یکشبه پولدار شدن نیست. تریدر برای موفقیت نیاز به دانش، صبر داره. تریدر قمارباز نیست.
با سرمایه منطقی وارد بازار بشین. با یک یا دو هزار دلار نهایتا میشه در حد حداقل های زندگی درآمد کسب کرد نه بیشتر. به نظر من با مبلغی کمتر از ۱۰۰۰۰ دلار نمیشه به درستی کار کرد و حساب رو مدیریت کرد.
من با کمک همسرم تونستم تا اینجا ادامه بدم. اگر شغل ایشون توان تامین نیازهای اولیه زندگی نداشت، من نمی تونستم تمام وقت روی یادگیری و کار تمرکز کنم. پس تا زمانی که از بابت حداقل های زندگی خیالتون راحت نشده معامله گر فول تایم نشید.
اول تمام بدهی ها و قرضاتونو بدین بعد اگر پولی موند باهاش ترید کنید. ترید ساده است ولی اصلا راحت نیست.
به نظر شما میتوان به معاملهگری به عنوان یک شغل به عنوان درآمد اول نگاه کرد؟
با در نظر گرفتن بعضی پارامترهایی که در بالا گفتم و بعد از کسب تجربه کافی میشه به ترید به عنوان یک شغل و درآمد اول نگاه کرد. امروزه برای راه اندازی یک کسب و کار کوچک، به حداقل ۵۰۰ میلیون تومان سرمایه نیاز داریم. معامله گری هم برای شروع حرفه ای نیاز به سرمایه کافی داره.
با تشکر از معاملهگر عزیز بابت این مصاحبه و تشکر از شما، بابت مطالعه این مقاله. در بخش نظرات، انتقادات و پیشنهادات خود را با ما در میان بگذارید.
برای پیگیری اخبار روز و فوری فارکس و بازارهای جهانی به کانال تلگرام UtoFX بپیوندید.
فیلم آموزشی مقدماتی برنامه نویسی ام کیو ال (MQL)
با استفاده از برنامه نویسی ام کیو ال ( MQL ) شما میتوانید در محیط نرم افزار متاتریدر اندیکاتور ها ( Custom Indicator ) و اکسپرت های ( Expert Advisor ) مورد علاقه خود را بر اساس نوع استراتژی معاملاتی خود ایجاد کنید. نرم افزار متاتریدر یکی از پلتفرم های معاملاتی است که به صورت فراگیر توسط کارگزاران بازارهای مالی مورد استفاده قرار گرفته.
برنامه نویسی ام کیو ال ( MQL ) بسیار شبیه برنامه نویسی C می باشد لذا می توانید برای یادگیری بهتر سیستم مارتینگل چه طوری کار می کنه؟ این زبان نیم نگاهی هم به کتب آموزشی زبان سی داشته باشید.
این مجموعه شامل آموزش اکسپرت نویسی و اندیکاتور نویسی میباشد که بخش اندیکاتور نویسی آن در آینده تکمیل می گردد. اکسپرت یا EA ( Advisor Expert )، همان ربات های معاملهگر میباشند، و در واقع یک اسکریپت یا کد برنامه نویسی شده می باشد که بر روی نمودار قیمتی در متاتریدر اجرا می شود و برنامه بصورت خودکار و براساس شرایطی که شما برایش تعریف کرده اید برای شما کارهایی را انجام می دهد و مهم ترین شکل استفاده از اکسپرت ها خرید و فروش های اتوماتیک می باشد.
نکته: این آموزش ها مبتنی بر برنامه نویسی ام کیو ال ورژن چهار (MQL4) پیاده سازی و آموزش داده شده است و برای کسانی که قصد دارند MQL5 کار کنند نیز مفید است چون مفاهیم برنامه نویسی یکی هست و فقط باید وقت بگذارید و توابع جدید و امکانات جدید را با استفاده از رفرنس های موجود در اینترنت یاد بگیرید. و علت اصلی تمرکز روی MQL4 به خاطر محبوبیت پلت فرم متاتریدر 4 هست.
ردیف | عنوان | لینک | حجم |
1 | مقدمه و آموزش کار با متا تریدر | نمایش | 55MB |
2 | مباحث اولیه برنامه نویسی ام کیو ال | نمایش | 66MB |
3 | آموزش کار با حلقه ها و شرط ها | نمایش | 48MB |
4 | آموزش ساخت تابع و کار با تابع | نمایش | 58MB |
5 | ساخت اولین اکسپرت و توابع mql | نمایش | 102MB |
6 | کار با توابع اوردر گذاری | نمایش | 106MB |
7 | آموزش اکسپرت close all | نمایش | 108MB |
8 | ساخت ٢ تابع شخصی کمکی | نمایش | 51MB |
9 | ساخت اکسپرت معامله با اندیکاتورهای پیشفرض متا | نمایش | 83MB |
10 | ساخت اکسپرت معامله با اندیکاتورهای شخصی | نمایش | 80MB |
11 | اکسپرت مارتینگل و تبدیل استراتژی ها به مارتینگل | نمایش | 64MB |
12 | پیوست: اندیکاتور Hanafy | لینک | کم |
منابع آموزشی فراچارت کاملا رایگان و با رعایت حقوق صاحبین اثر مدرسان ایرانی برای شما تهیه شده است. لذا استفاده از آن در رسانه های دیگر یا کسب درآمد به هر نحوی از این محتوای آموزشی نقض قوانین کپی رایت است و پیگرد حقوقی دارد و سو استفاده از حاصل زحمات دیگران در نهایت باعث ترویج بی اعتمادی و ایجاد محیط ناسالم برای رقابت خواهد شد.
معرفی و آموزش بهترین سایت های پیش بینی مسابقات ورزشی
یه جور شرط بندی ارزشمند که روی تعداد گل ها که میشه گفت یکی از بهترین گزینه های شرط بندی به حساب میاد.
کل بازی ها و over / under
این سیستم همون طوری که در مقدمه گفتیم یکی از محبوب ترین استراتژی ها شرط بندی به سیستم مارتینگل چه طوری کار می کنه؟ حساب میاد
و می شه گفت که هر دو یه جورایی مثل هم عمل میکنن و تقریبا یکسان هستن و فقط دو اسم مختلف برای یک شرط بندی مشابه هست.
شما از این استراتژی شرط بندی می تونید تقریبا تو تمام رشته های شرط بندی استفاده کتید
و به شما اجازه می ده تا برای هر دو تیمی که بازی می کنن هم تشویقشون کنید یا در مقابل اونا قرار بگیرید.
این می تونه هم سرگرم کننده و هم هیجان انگیز باشه و هم یه جورایی شما رو تحریک کنه که طرفدار هر دو تیم مقابل هم باشید
و می تونید روی هر دو شرط بندی کنید.
خارج از جنبه سرگرم کننده و جذاب بودنش، این شرط بندی ها انعطاف پذیری خوبی رو برای شرط بندی های ورزشی ارائه می دن
تا از پیش بینی ها و اطلاعات دیگه ای که ممکنه داشته باشن استفاده کنند.
Totals یا شرط بندی Over / Under چیست؟
به عنوان مثال، سایت های شرط بندی گلف به شما این امکان رو می ده که شرط بندی کنید که تعداد پرتاب ها تو یه سوراخ خاص یا در طول یک تورنمنت خاص وجود داره
یا نداره و تو ورزش های دیگه ممکنه به شما این امکان رو بده که در طول یک بازی تعداد شرط ها، پنالتی ها یا کارت های زرد رو شرط بندی کنید.
در اصل، هر چیزی که می تونه در طول یک بازی یا مسابقه حساب بشه، کاندیدای این مدل از شرط بندی هست و می تونید ازش استفاده کنید.
اگر بخوام بیشتر توضیح بدم باید بگم که از این مدل شرط بندی تو خیلی از محبوب ترین ورزش های دنیا در جهان استفاده کنیم که مختصر در موردشون صحبت می کنیم.
فوتبال
شرط بندی کل برای گلهای زده شده معمولاً بیشتر یا کمتر از ۲.۵ گل تعیین می شه.
فوتبال ورزشی هست که تو اون شانس پرداختی متفاوتی برای اور و اندر مشاهده خواهید کرد.
شما همچنین گاهی اوقات گزینه های شرط بندی رو تو چندین خط مختلف برای فوتبال خواهید داشت.
یک بازی ممکنه که به شما امکان شرط بندی در اور / آندر ۱.۵ ، ۲.۵ و ۳.۵ رو بده.
بسیار شبیه فوتبال هست، خطوط هاکی معمولاً برابر ۶.۵ هست. بعضی اوقات ، این تعداد کل برای بازی های خاصی تنظیم می شه،
فوتبال آمریکایی
فوتبال آمریکایی یکی از سخت ترین ورزش ها برای پیش بینی هست و گاها نتایج اون خیلی غیر قابل پیش بینی رقم می خوره
اما پیش بینی تعداد گل ها در فوتبال آمریکایی ریسک کمتری نسبت به پیش بینی برنده بازی داره.
حالا اگر بخوام بیشتر در مورد شرط بندی Over / Under در مورد بازی فوتبال توضیح بدم باید این جوری بگیم و طبق معمول همیشه میخوام مثال معروف بازی استقلال و پرسپولیس رو برای شما بزنم تا برای شما قابل فهم تر باشه:
ما قبل از بازی پیش بینی می کنیم که تیم استقلال تو بازی ۱.۶۲۳ گل می زنه و تیم پرسپولیس تو این بازی ۰.۸۲۴ گل می زنه.
هیچ بازی با این نتایج وجود نخواهد داشت. این اعداد تو یه فرمول پیچیده ای قرار می گیرن و به ما تمامی احتمالات رو میده که برای مثال گل نزدن تیم استقلال تو این بازی چه میزان هست و احتمال به ثمر رسوندن یک گل چقدر هست و …
ابزار هایی هستند که به طور اتوماتیک این محاسبات رو برای شما انجام میدن و ما از این فرمول به دست آوردیم که احتمال گل زدن تیم استقلال برابر ۱.۶۲۳ هست .
حالا با ابزار های موجود وقتی بخوایم احتمال ۰ گل زدن تیم استقلال رو بررسی کنیم تو کادر اول ۰ رو وارد و کادر دوم ۱.۶۲۳ رو وارد می کنیم
و روی گزینه calculate کلیک می کنیم. ابزار به ما درصد ۰ گل زدن تیم استقلال رو برابر ۰.۱۹۷۳ که برابر ۱۹.۷۳٪ هست رو اعلام می کنه،
یعنی به احتمال ۱۹.۷۳٪ تیم استقلال تو این بازی گلی به ثمر نخواهد رسوند.
over/ under تعداد گل اور اندر
برای بدست آوردن احتمالات به ثمر رسوندن تعداد گل های دیگه برای مثال کافیه که به جای عدد ۰ عدد ۱ رو تو کادر وارد کنید و گزینه calculate رو بزنید.
برای بهتر متوجه شدن ۶ احتمال رو با هم بررسی می کنیم:
تیم :استقلال
تیم: پرسپولیس
انتخاب درست ضرایب
اینجا تازه کار ما شروع می شه و برای تشخیص اندر و اور شدن بازی کاری که ما باید انجام بدیم اینه که احتمال تمام نتایج محتمل با ۲ گل رو محاسبه کنیم
تا درصد دقیق اندر و اور شدن بازی رو بدست بیاریم.
نتایج محتمل با ۲ گل کدوم هستن؟
اینا تمام احتمالاتی هستن که بازی با ۲ گل به اتمام می رسه.
حال باید درصد اتفاق افتادن هر نتیجه رو به دست بیاریم:
استقلال – پرسپولیس
احتمال ۰ گل زدن تیم استقلال ( ۱۹.۳۷٪ ) * احتمال ۰ گل زدن تیم پرسپولیس (۴۳.۸۶٪ ) = ۰.۰۸۴ یا ۸.۴۹٪
احتمال ۱ گل زدن تیم استقلال ( ۳۲.۰۲٪ ) * احتمال ۰ گل زدن تیم پرسپولیس ( ۴۳.۸۶٪ ) = ۰.۱۴۰۴ یا ۱۴.۰۴٪
احتمال ۰ گل زدن تیم استقلال ( ۱۹.۷۳٪ ) * احتمال ۱ گل زدن تیم پرسپولیس ( ۳۶.۱۴٪ ) = ۰.۰۷۱۳ یا ۷.۱۳٪
▬ این مطلب را هم بخوانید: فیکس مچ یا بازی های از پیش تعیین شده واقعیت دارد ؟ از کجا میتونیم بازی تبانی تهیه کنیم ؟
احتمال ۱ گل زدن تیم استقلال ( ۳۲.۰۲٪ ) * احتمال ۱ گل زدن تیم پرسپولیس ( ۳۶.۱۴٪ ) = ۰.۱۱۵۶ یا ۱۱.۳۹٪
احتمال ۲ گل زدن تیم استقلال ( ۲۵.۹۹٪ ) * احتمال ۰ گل زدن تیم پرسپولیس ( ۴۳.۸۶٪ ) = ۰.۱۱۳۹ یا ۱۱.۳۹٪
احتمال ۰ گل زدن تیم استقلال ( ۱۹.۷۳٪ ) * احتمال ۲ گل زدن تیم پرسپولیس (۱۴.۸۹٪ ) = ۰.۰۲۸۸ یا ۲.۸۸٪
Over Under پیش بینی تعداد گل
آپشن پیشنهادی :
استراتژی آپشن تعداد گل های بازی تو نیمه دوم بیشتر از نیمه اول
یک استراتژی اختصاصی با روش مبلغ گذاری مارتینگل و استفاده از آپشن تعداد گل در نیمه دوم بیشتر از نیمه اول
( اگر در مورد سیست مارتینگل نمی دونید روی این لینک کلیک کنید )
دلیل اول :
به صورت تجربی می دونیم تو بیشتر بازی ها در نیمه دوم گل های بیشتری از نیمه اول رد و بدل می شن
چون نیمه اول تا ۱۰-۱۵ دقیقه که طول می کشه تا بازیکنا بتونن گرم بشن و باز رو رسما شروع کنن
و در ادامه بیشتر مربی ها سعی دارن بازی رو بخونن و از حریف و به تیم اجازه نمی دن که همین طوری رو هوا حمله کنن و خیلی دلایل دیگه که ما نمی دونیم!
اگر بخوایم به صورت آماری به این قضیه نگاه کنیم، تو بیشتر لیگ های دنیا مجموع تعداد گل های زده شده و دریافت کرده تو نیمه دوم بیشتر از نیمه اول هست.
دلیل دوم :
در۹۰% مواقع ضریب این آپشن ۲ به بالا هست پس با توجه به جمع بندی کلی در مورد مقدار ریسک این آپشن نسبت به بقیه آپشن هایی که ضریب ۲ به بالا دارن به این نتیجه می رسیم که این انتخاب برای روش مبلغ گذاری مارتینگل بسیار مناسب هست.
آموزش مدیریت ریسک و سرمایه – معاملات موفق
صاحبان کازینو بر این امر واقف هستند که همه ی بازی های پوکر و بلک جکی که در مقابل مشتریانشان بازی می کنند برنده نمی شوند ، اما مطمئناً می دانند که در مقابل بازیگران عمومی به طور کلی برنده هستند ، یعنی می دانند که بردهایشان بیشتر از باخت هایشان است
حتی حرفه ای ها هم بعضی اوقات این حقیقت آشکار را که، همه معامله ها سودآور نیست ، فراموش میکنند ، این فراموشی موقتی ممکن است حاصل از معامله های سودآور پشت سر هم باشد. حرفه ای ها هم در مقابل حس شکست ناپذیری تسلیم شده و نسبت به معامله ی احساسی آسیب پذیر می شوند.
نکته کلیدی: همه ما انسان هستیم ، پس اهمیتی ندارد چقدر حرفه ای شویم و حساب شگفت انگیزی داشته باشیم ، باید مواظب شیطان معامله یا همان کم شمردن حقیقت وجود بلقوه ضرر ، در هر معامله باشیم.
معمولاً مدتی طول میکشد تا تازه واردان به طور کامل درک کنند که تمام معامله هایی که انجام می دهند سودآور نیست. بدترین اتفاقی که برای معمله گران مشتاق و بسیار باهوش می افتد این است که از همان شروع ، معامله هایی برنده دارند ، در این زمان است که باور می کنند واقعاً می توان به سرعت ثروتمند شد. مبتدیان ممکن است ، حد ضرر خود را به خوبی محاسبه نکنند یا حتی حد ضرر نداشته باشند ، این ریسک بسیار بزرگی است که مبتدی ها بر دارایی خود اعمال می کنند معاملات سودده پشت سر هم به انسان احساس امنیت کاذب دست می دهد و باعث می شود که فکر همه چیز دانی و شکست ناپذیری تقویت شود.
این جمله باید طلا گرفت که چیزی به عنوان شکست ناپذیری در بازار وجود ندارد ، در چند سال اخیر بازدهی بازار بورس اوراق بهادار ایران این توهم را به وجود آورده است که معاملات معامله گران شکست ناپذیر است . اگر چنین فکر میکنید به فاجعه که در سال های گذشته برای سهامی چون آکنتور اتفاق افتاد رجوع کنید یا در آمریکا سالهای 1996 تا 2001 سال شکوفایی و سودهای رویایی سهام های بخش فناوری بود، خیلی از افراد میلونر شدند و خیلی ها در سال 2001 ورشکست … درسی که از این فاجعه ها می توان فرا گرفت این است که روانشناسی امری حیاتی است و بعضی وقت ها سود زیاد می تواند قضاوت منطقی اش را از بین ببرد
بنابرین هدف این است که تعادل احساسی را هم در زمان سود و هم در زمان ضرر برقرار کنید و همانند بازار استوار باشید ، به یک شبه پولدار شدن فکر نکنید بلکه بر روی رشد مداوم و استوار منحنی دارایی تان کار کنید. چرا که تداوم چیزی است که در کسب و کار ارزش دارد
کمال گراها مواظب باشید وقتی حد ضرر می خورید ، ذهن خود را دوباره برنامه ریزی کنید به گونه ای که این حد ضررها فقط اصلاحی برای پرواز تلقی شود و به منزله سوختن و سقوط نپندارید مانند توربولنسی که از هواپیما جدا می شود تا بیشتر اوج بگیرد. پس به یاد داشته باشید که خروج با حد ضرر بخش طبیعی از معامله است و اشتباه کردن پایان دنیا نیست ، مخصوصاً وقتی که در حال تصحیح خطاهایی در چارچوب زمان هستید ، نمودار کلی حسابتان است که بعد از یک روز ، ماه یا سال اهمیت دارد. اگر ماهی 1000 دلار ضرر میکنید به این دلیل است که هنوز در حال یادگیری هستید ، وقتی که این ضرر را به 500 دلار کاهش دادید بهتر است به خود افتخار کنید چرا که در حال پیشرفت هستید و فراموش نکنید ، هر قدم به سمت سودآوری ، مثبت است .
سوال من از شما این است که آیا سیستم تان قبل از شروع معامله به شما می گوید کجا خارج شوید؟ آیا این خروج بر اساس داینامیک بازار ( شرایط جاری بازار ) است ؟
باید بفهمیم چگونه حد ضرر را به طور موثر طراحی کنیم تا از ضررهای پیاپی بپرهیزیم. هرچه تعداد معامله هایتان بیشتر باشد ، کمیسیون بیشتری می پردازید و هزینه کسب و کارتان بیشتر می شود پس با افزایش درصد معاملات سودده تان ، میتوانید سودآورتر باشد
یک مثل قدیمی است که می گوید : ضررهایت را قطع کن و به سود هایت اجازه رفتن بده ، این کار مستلزم این است که به نظم خود پایبند باشید و از هشت راهنما تبعیت کنید:
دیدگاه شما