استراتژی ورود به بازار چیست؟


پرسونا، تصویری فرضی اما شفاف از یک فرد است که می‌تواند مخاطب، مشتری و در نهایت خریدار ایده آل شما باشد. در اصل پرسونا به مجموعه ای از ویژگی ها، داشته ها، خواسته ها و الگوهای فکری و رفتاری مخاطب فرضی اشاره دارد.

استراتژی بازاریابی STP و ابزار اجرای آن در فضای مجازی | قسمت دوم: هدف گذاری بازار (تارگتینگ)

در مقاله‌ی قبل در مورد قسمت اول استراتژی بازاریابی STP یعنی بخش‌بندی (Segmentation) صحبت کردیم. در این بخش به سراغ هدف گذاری بازار (Targeting) در STP رفته و توضیحاتی برای معرفی این مرحله ارائه می‌دهیم. خیلی از کسب‌و کارها دوست دارند همه‌ی بخش‌های بازار را هدف قرار داده و محصولات خود را به کل بازار بفروشند اما این کار دشوار است، به همین دلیل بحث هدف‌گذاری یا تارگتینگ پیش می‌آید که به منظور ارزیابی و انتخاب بخش‌هایی از بازار انجام می‌شود که شرکت پتانسیل بهتری در ارائه خدمات به آن‌ها دارد.

در بازاریابی، اگر بخواهید با همه صحبت کنید، هیچ کسی را بدست نمی‌آورید!

هدف گذاری بازار چیست؟

اکثر شرکت‌ها و کسب‌وکارها نمی‌توانند روی همه‌ی بخش های بازار تمرکز کنند و جلب رضایت بخش‌های محدودی از مشتریان برایشان مقدور است. بخش‌هایی از بازار که شرکت‌ها در نظر دارند به آن‌ها خدمت و محصول ارائه دهند بازار هدف را تشکیل می‌دهند و استراتژی انتخاب بخش‌ها که جذابیت بیشتری برای شرکت‌ها دارند را هدف‌گذاری بازار می‌نامند، بنابراین بسیاری از شرکت‌ها استراتژی بازاریابی‌شان بر مبنای ارائه‌ی محصول و خدمت به بخش خاصی از مشتریان و کسب رضایت آن‌هاست. هر سگمنت از این مشتریان دارای ویژگی‌های خاص خود یا نیازمند محصول منحصر بفرد و یا هردوی آن‌ها هستند.

هدف گذاری بازار پروسه‌ی انتخاب سگمنت یا سگمنت‌هایی از میان کل بازار است. بخش‌ یا بخش‌هایی از بازار که شرکت می‌خواهد محصول خود را برای آن‌ها طراحی و تولید کند و قیمت‌گذاری، تبلیغات بازاریابی و شبکه‌ توزیع خود را بر اساس ویژگی‌های این افراد ست کند و رضایت‌ آن‌ها را جلب کند.

اگر شرکت بعد از بخش‌بندی بازار بر اساس فاکتورهای اشاره شده، یک یا چند بخش را بر اساس فعالیت خود مناسب دانسته و انتخاب کند، هدف‌گذاری یا تارگتینگ انجام داده‌ است. این انتخاب‌ها بر اساس معیارهای متفاوتی صورت می‌گیرد. مثلا بعضی از شرکت‌ها بازار هدف گسترده‌ای را هدف می‌گیرند و خدمات و محصولات خود را در کل آن بازار ارائه می‌دهند و برخی دیگر بر اساس معیارهای خود بازار هدف خود را به نسبت محدود می‌کنند.

چه معیار‌هایی در هدف گذاری مهم است؟

اگر ویژگی‌های زیر در انتخاب بازار هدف لحاظ شوند، انتخاب‌های مفیدتر و بهتری صورت می‌گیرد، این ویژگی‌ها به آنچه برای ارزیابی جذابیت‌های بالقوه و تجاری هر بخش لازم است، اشاره دارد.

۱- سایز بازار: بازار کل باید به اندازه کافی بزرگ باشد که تقسیم بندی را توجیه کند. اگر بازار استراتژی ورود به بازار چیست؟ کل کوچک باشد، بخش‌های آن کوچکتر خواهند بود و حجم فروش به نسبت آن کوچک می‌شود.

۲- تفاوت: تفاوت‌های میان بخش‌های مختلف بازار باید قابل اندازه‌گیری باشند.

۳- سود آوری: درآمد و سود مورد انتظار یا پیش‌بینی‌شده باید از هزینه‌های بازاریابی بیشتر باشند.

۴- دسترس پذیری: بخش‌های بازار باید قابل دسترسی توسط تیم بازاریابی باشند و بتوان پیام‌های بازاریابی را به راحتی انتقال داد.

۵- تمرکز بر مزایای متفاوت: بخش‌های مختلف بازار باید مزایای متفاوتی را برای شرکت برآورده کنند و در مقابل، شرکت نیز باید بتواند نیاز‌های متفاوت بخش‌های مختلف را پاسخگو باشد.

با در نظر گرفتن این معیارها و معیارهایی که متناسب با نوع برند و کارکرد محصولات و خدماتش ممکن است مهم باشند، بخش‌های مختلف بازار ارزیابی می‌شوند و نهایتا بخش‌هایی از آن مورد هدف قرار می‌گیرند تا برند فعالیت‌های بازاریابی خود را در آن بخش‌ها اجرا و عملیاتی کند.

[box type=”success” align=”alignright” width=”500″] دیتاک ابزاری برای اجرای استراتژی بازاریابی STP
اگر شما هم صاحب کسب‌وکاری هستید، قصد اجرای استراتژی STP برای محصول یا خدمتی دارید یا می‌خواهید بدانید نظر و احساس کاربران فضای مجازی درباره‌ی موضوع، برند یا محصول شما چیست، دیتاک سامانه‌ی هوشمند سازی داده‌های فضای مجازی آماده‌ی ارائه‌ی راه‌حل‌های کارآمد به شماست.[/box]

مراحل تارگتینگ یا هدف گذاری بازار

هدف‌گذاری بازار دو مرحله دارد:

۱) ارزیابی بخش‌های بازار که جهت سنجش مناسب بودن بخش‌ها انجام می‌شود. بخش‌ها با معیارهای خاص مرتبط ارزیابی می‌شوند تا امکان‌پذیربودن آن‌ها برای شرکت بررسی شود. برای تعیین جذابیت و مناسب‌بودن کلی‌ هر سگمنت، از دو عامل استفاده می‌شود:

  • جذابیت بخش: در تعیین این عامل شرکت باید در مورد ویژگی‌ها و شرایطی که برایش جذاب است، همچون اندازه بازار، سودآوری، قابلیت اندازه‌گیری آن، در دسترس‌بودن بخش‌ها برای شرکت، قابل اجرا‌بودن استراتژی‌های بازاریابی در هر سگمنت، پتانسیل رشد بخش‌های بازار، مقیاس اقتصادی، متمایز بودن بازار و … دقت کند.
  • اهداف و منابع شرکت: شرکت باید پتانسیل منابع خود یعنی مواد اولیه، تکنولوژی موجود و منابع انسانی را در این ارزیابی در نظر بگیرد. سگمنت منتخب باید با ظرفیت منابع شرکت منطبق باشد.

۲) انتخاب بخش‌های بازار وقتی ارزیابی بخش‌ها انجام شد شرکت باید تصمیم بگیرد در کدام بخش‌ها و چگونه ورود کند.

هدف‌گذاری در استراتژی stp

استراتژی‌های انتخاب بخش بازار هدف

کاتلر (پدر علم بازاریابی مدرن) پنج الگو را برای انتخاب بازار هدف شرح می‌دهد. انتخاب گزینه مناسب به شرایط حاکم بر داخل و خارج شرکت بستگی دارد و شرکت ممکن است بر اساس موقعیت‌های مختلف هر یک از استراتژی‌های زیر را برای هدف‌گذاری بازار برگزیند.

۱)تمرکز بر یک بخش بازار (Single Segment Concentration)

در ساده‌ترین حالت شرکت یک بخش از بازار را انتخاب کرده و بر ارائه محصولی خاص به آن بخش تمرکز می‌کند. مزایای انتخاب این استراتژی که به آن بازاریابی گوشه‌ای یا متمرکز (Niche Marketing) نیز می گویند شامل کسب اطلاعات کامل در مورد نیازهای سگمنت منتخب و به دست آوردن جایگاه بازار قوی در آن، اختصاص تولید محصول، توزیع، پروموشن و تبلیغ آن به یک بخش خاص و دریافت بازده بیشتر سرمایه‌گذاری با بدست آوردن رهبری بازار در یک بخش است.

این استراتژی معایبی نیز دارد، مثلا ورود رقیب در بخش منتخب شرکت و یا هزینه‌های بالای تغییر در نگرش و سلایق بخش منتخب. شرکت‌های کمی استراتژی تک بخشی را بخاطر ریسک بالایی که دارد انتخاب می‌کنند و معتقدند سرمایه‌گذاری در بخش‌های مختلف ریسک را کاهش می‌دهد.

۲) تخصص انتخابی یا چند بخشی (Selective Specialization or Multi_Segment)

در این گزینه، شرکت بخش‌های مختلفی از بازار که با اهداف بازاریابی و منابع شرکت منطبق هستند را انتخاب کرده و به هر بخش محصول متفاوتی ارائه می‌دهد. ممکن است میزان همپوشانی بخش‌ها در این روش کم یا ناچیز باشد اما هر بخش قادر است بازده شرکت را افزایش دهد. پوشش چند بخشی از این مزیت برخوردار است که ریسک شرکت را متنوع می‌کند. مثلا اگر چند بخش منفعل باشند، شرکت می تواند از بقیه بخش‌ها کسب درآمد کند.

۳) تخصص محصول (Product Specialization)

در این استراتژی نیز چند بخش که برای یک محصول خاص مناسب هستند انتخاب می‌شوند به این صورت که شرکت محصولی خاص تولید می‌کند که می‌تواند به چند بخش فروخته شود. در اینجا محصول یکی است اما بخش‌ها متنوع‌اند. مزیت استراتژی تخصص محصول در این است که شرکت می‌تواند در بازار محصولی خاص، شهرت زیادی بدست آورد و کیفیت محصولش را بیشتر و بهتر ارتقا دهد. با این وجود احتمال جایگزینی محصولی با فناوری جدید توسط رقبا این استراتژی را تهدید می‌کند.

۴)تخصص بازار (Market Specialization)

این استراتژی، محصولات متنوعی برای یک سگمنت از بازار ارائه می‌کند. شرکت می‌تواند با تخصص در خدمت بخش خاص و رفع همه‌ی نیازهای آن‌ها‌، شهرت زیادی کسب کند. شرکت محصولات جدید و متفاوتی را ارائه می‌دهد که سگمنت‌های هدف می‌توانند از آن‌ها استفاده کنند. اما کاهش اندازه بازار، کاهش ظرفیت خرید یا ورود رقبا با محصولات برتر ممکن است بر موقعیت شرکت تأثیر بگذارد.

۵) پوشش کامل بازار (Full Market Coverage)

در این استراتژی که به آن بازاریابی انبوه (Mass marketing) نیز گفته می‌شود، شرکت تلاش می‌کند تا با تمام محصولات مورد نیاز کل بازار هدف خود به همه گروه‌های مشتریان خدمت‌رسانی کند. فقط بنگاه بسیار بزرگ با ظرفیت کلی می‌تواند یک استراتژی پوشش کامل بازار را در پیش بگیرد.

نهایتا هدف‌گذاری بازار نشان می‌دهد که کدام بخش بازار برای شرکت جذاب‌تر است و از نظر مالی پتانسیل بهتری برای رشد دارد. معیارهایی همانند سودآوری، بکر بودن بازار، توان رفع نیاز مشتریان و عواملی از این دست مشخص می­‌کنند بهترین بازار برای هدف‌گذاری کدام است و کدام استراتژی باید در انتخاب بخش‌های بازار مورد استفاده قرار گیرد. در نتیجه انتخاب بازار هدف باید توسط شرکت و با درنظر داشتن همه‌ی جوانب صورت گیرد.

پیمان استراتژیک چیست؟ چه مزایا و معایبی دارد؟

پیمان استراتژیک چیست؟ چه مزایا و معایبی دارد؟

‌را به شراکت استراتژیک بین المللی (جهانی) نیاز داریم؟

چرا یک شرکت جهانی یا ملی باید به دنبال همکاری با فعالیت مشترک با شرکت‌های دیگر اعم از محلی یا جهانی باشد؟ و چرا پیمان استراتژیک می‌تواند به یک شرکت در بازار جهانی کمک کند؟ همان‌گونه که در مقاله بهترین استراتژی ورود به بازارهای جهانی گفته شد، مجموعه ای از روند تحولات و روندهای محیطی که در سال های اخیر رخ داده است ممکن است استراتژی‌های رقابتی قدیمی را از دور خارج نماید.

امروزه بسیاری از کشور ها با بک محیط بازرگانی روبه رو هستند که در آن رقابت شدید، ناپایداری و تزلزل زیاد، پویایی و غیر قابل پیش بینی بودن کاملا مشهود است. شرکت امروز باید آمادگی روبه رو شدن با فشار های فزاینده ی اقتصادی و سیاسی را داشته باشد.

استراتژی ورود به بازار های جهانی

ماهیت شراکت استراتژیک بین المللی (جهانی)

برای توضیح انواع جدید همکاری های استراتژیک واژه ها یا نام های متفاوتی به کار می رود که شامل موارد زیر هستند موافقت نامه های همکاری، پیمان های استراتژیک، پیمانهای استراتژیک بین المللی، شرکت های استراتژیک جهانی.

همه این واژه ها به پیوند بین شرکت هایی از کشورهای مختلف که به صورت گروهی اهداف مشترکی را دنبال می نمایند اشاره می کند. طیف وسیعی از موافقت های بین شرکتی از نوع فعالیت مشترک می باشد. می توان گفت که همکاری های استراتژیک دارای سه خصوصیت می باشند:

  1. شریک‌ها یا طرفین موافقت نامه پس از تشکیل این پیمان به صورت مستقل باقی می‌مانند.
  2. طرفین هم در منافع این پیمان همکاری سهیم می شوند و هم در کنترل عملکرد فعالیت هایی که مورد موافقت قرار گرفته اند.
  3. شرکاء یا طرفین موافقت نامه به طور مستمر در زمینه تکنولوژی، کالاها و سایر جنبه های استراتژیک مشارکت مستمر دارند.

پیمان‌های استراتژیک

واژه پیمان‌های استراتژیک به موافقت نامه‌های همکاری بین رقبای بالقوه یا واقعی اتلاق می گردد. این نوع پیمان‌ها طیف وسیعی را تشکیل می دهند که در یک‌سو، قرار دادهای رسمی فعالیت مشترک که در آن ها طرفین منافعی برابر دارند قرار دارد و در سوی دیگر موافقت نامه های قراردادی کوتاه مدت که در آن ها دو شریک در زمینه انجام یک کار یا فعالیت مشخص مانند تولید و ارایه یک محصول جدید به توافق می رسند.

پیمان‌های استراتژیک چه مزایایی دارند؟

شرکت های صنعتی و تجاری با رقبای بالقوه خود بدلایل مختلف وارد پیمان راهبردی می گردند. این دلایل و اهداف را می توان به صورت زیر تشریح نمود:

  1. ایجاد این گونه توافق ها می تواند ورود یک شریک را به بازار خارجی تسهیل نماید.
  2. پیمان های استراتژیک به شرکت ها امکان می دهد ته در هزینه های ثابت و ریسک های مربوط به تولید و ارایه محصولات و فرایند های تولیدی جدید سهیم شوند.
  3. همکاری استراتژیک می تواند شیوه ای مناسب برای گرد آوری مهارت های مکمل و دارایی هایی باشد که هیچکدام از شرکت ها به تنهایی نمی توانند از عهده آن برآیند.
  4. گاهی ممکن است پیمان استراتژیک به منظور ایجاد استاندارد های تکنولوژیک برای یک صنعت خاص بوجود آید.

معایب پیمان‌های استراتژیک چیست؟

  1. یکی از انتقادهایی که به این نوع پیمان ها وارد شده این است که این همکاری ها باعث می شود رقبا با روشی کم هزینه به تکنولوژی ها و بازارهای جدید راه یابند.
  2. برخوردار شدن از صرفه جویی های مکانی، کشورها از نظر ابعاد مختلف با هم متفاوتند از جمله از دیدگاه اقتصادی، سیاسی،حقوقی و فرهنگی و این تفاوت ها می تواند هزینه های انجام فعالیت های بازرگانی در یک کشور را افزایش یا کاهش دهد.

استقرار یک فعالیت ارزش آفرین در مکان بهینه می تواند یکی از دو پیامد زیر را داشته باشد:

  • پیمان استراتژیک می‌تواند هزینه فرایند ایجاد ارزش را کاهش داده و قیمت تمام شده محصولات شرکت را پایین آورد.
  • می تواند شرکت را قادر سازد تا محصولات خود را از رقبا متمایز نماید.
  1. صرفه جویی های ناشی از منحنی تجربه

منحنی تجربه مربوط می شود به کاهش سیستماتیک هزینه های که در دوره عمر یک کالا رخ می دهد مطالعات زیادی نشان داده است که در موسسات صنعتی به موازات ادامه تولید یک کالا میزان بازده تولید افزایش یافته و منجر به کاهش هزینه های تولید می گردد.

  1. فشارها یا اجبارها برای پاسخ گویی محلی

ایجاد الزام یا اجبار برای پاسخگویی به نیازها و شرایط بازار های محلی از چند عامل سرچشمه می گیرد که شامل:

  • تفاوت در سلیقه‌ها و ترجیحات مصرف کنندگان
  • یکسان نبودن زیرساخت‌ها و آداب و رسوم جوامع مختلف
  • کانال‌های توزیع و شرایط تقاضا و انتظارات دولت در هر کشور متفاوت است.

نتیچه‌گیری درباره پیمان استراتژیک (Strategic Alliance)

اگرچه در ایران و بین شرکت‌ها استراتژی ورود به بازار چیست؟ چنین توافق‌نامه‌هایی (پیمان استراتزیک) کمتر بین رقبای بالقوه رخ می‌دهد؛ و اگر چنین توافق‌هایی باشد، بین شرکت‌ها در طول زنجیره‌تامین احتمالاً رخ داده است. ولی برای ورود به بازارهای جهانی، وجود چنین پیمان‌هایی می‌تواند بسیار اثربخش و مهم باشد و به عنوان یک مزیت رقابتی در بازار جهانی مطرح گردد. در پایان می‌توانید این یادداشت را در سایت وزارت بازرگانی دانمارک هم بخوانید.

سه ایده استراتژی ورود به بازار چیست؟ برای ورود به یک بازار جدید

در زمان ورود به یک بازار جدید، وارد شدن به این بازار با قدرت زیاد و کامل، یک موضوع مهم و حیاتی تلقی می شود. در غیر اینصورت، در صورتی که دیگر رقبای شما در این بازار در رابطه با استراتژی های رشد خود با قدرت عمل کنند، بزودی شما به حاشیه رانده می شوید.

در تجربه ای که اخیراً برای برندینگ یک مرکز عرضه غذای فست فود داشتیم، به سه ایده مهم دست یافتیم که در این مطلب آنها را با شما به اشتراک می گذاریم.

سه ایده برای ورود به یک بازار جدید

سه ایده برای ورود به یک بازار جدید

۱- بر تأثیر مصرف کننده متمرکز شوید.

کاربر نهایی محصول یا خدمت شما کسی است که در نهایت سرنوشت برند شما را تعیین می کند، معرفی و شناخت یک برند جدید همانند معرفی و شناخت یک فرد جدید می باشد: همواره تنها از یک فرصت برای ایجاد تأثیر اولیه برخوردار هستید. مردم همواره دارای عاداتی هستند که بر اساس تجربیات اولیه شکل گرفته اند، پس حتماً توجه کنید که در اولین برخورد با یک مشتری تأثیری مثبت از خود بجای بگذارید که ناشی از محصول و خدمات با کیفیت و با ثبات شما هستند.

همواره سعی کنید بر رضایت مشتری تمرکز داشته باشید، چرا که این رضایت کلید تکرار خرید مشتری می باشد. مشتریان متوجه ارزش پیشنهاد شده به آنها را بخوبی درک کرده و این ارزش ارائه شده در دراز مدت تأثیر خود را بر جای می گذارد.

۲- شرایط شخصی سازی خدمات و … را فراهم بیاورید.

مشتریان شخصی سازی خدمات و … را به عنوان یک ارزش درک می کنند و فراهم آوردن فرصتی برای شخصی سازی در صورتی که بخوبی اجرا شود موجب رشد هر بخش و حوزه ای می شود.

در تجربه ای که به طور کوتاه در ابتدای این مطلب به آن اشاره کردم، ما مدل کسب و کار خودمان را بطور کامل با تکیه و تمرکز بر این خصوصیت برای شخصی سازی تدوین کردیم. در نتیجه بخوبی مشاهده کردیم که میزان علاقه به این مجموعه به شدت توسط کیفیت محصولات شخصی سازی شده ای که پیوسته قادر به ارائه آن با سرعت بالا به مشتری هستیم هدایت می شود. کسب و کارهای مختلف در هر حوزه ای از توجه بیشتر به این ویژگی می توانند به شدت منتفع شوند.

۳- قابل پیش بینی بودن را سهل و آسان کنید.

ثبات و تداوم رویه برای یک برند موفق بسیار حیاتی می باشد. مصرف کننده گان اغلب نسبت به استفاده از برند هایی آشنا تمایل بیشتری دارند، چرا که این برندها همواره تجربه ای یکسان و ثابت را برای آنها فراهم می آورند. به منظور برآورده ساختن این انتظار، عملیات روزانه و آمادگی برای آنها باید تسهیل شود تا برآورده کردن تقاضای مشتری سهل و آسان باشد. البته با ترکیب کردن نکته ای که در رابطه با شخصی سازی کردن در بالا به آن اشاره شد، پیش بینی تمایلات مشتری نیز تا حدودی غیر ممکن می شود.

در نمونه ای که به آن اشاره شد، برای اطمینان از قابلیت پیش بینی، ما زیرساختی را ایجاد کردیم که ضمن سادگی به دور از هرگونه نقص و خطا بود. نظامی را تعبیه کردیم که در آن هر یک از شعب در کوچکترین جزئیات دقیقاً عین یکدیگر بودند، به گونه ای فضای آماده کردن غذا مثل هم بودند، سبزیجات در یک اندازه مثل هم خرد می شدند و پیتزا های تحویل داده شده دارای ابعادی عیناً مثل هم بودند. در چنین وضعیتی هر مشتری بخوبی می دانست که ما چه چیزی به وی تحویل می دهیم و البته ما هم می دانستیم که مشتری ما انتظار دریافت چه چیزی را دارد، به این ترتیب از هر دو طرف فرایند تعبیه شده به موضوع داشتن قابلیت پیش بینی توجه کرده بود.

داشتن ثبات رویه بطور قابل بحثی یکی از مهمترین ملاحظات برای ورود به هر بازاری می باشد. این روش کار اجازه می دهد تا کیفیت و بهره وری هر دو در کنار هم وجود داشته باشند.

توجه داشتن به این سه ایده در ارائه محصول و خدمات به مشتری به هر مجموعه و کسب و کاری در وارد شدن به یک بخش جدید از بازار کمک می کند و موجب بدست آوردن یک مشتری وفادار و داشتن یک مدل کسب و کار با ثبات رویه در دراز مدت می شود.

تحلیل بازار

تحلیل بازار

ممکن است به نظر برسد این امر یک روند سخت و پیچیده است، اما خوشبختانه چنین نیست.

تحلیل کامل بازار سنگ بنای یک کمپین تبلیغاتی و بازاریابی موفق است.

غالباً شرکت ها از انجام یک تحلیل دقیق بازار غفلت می کنند و سعی می کنند با حدس و گمان پیش بروند.

تجزیه و تحلیل بازار یکی از روش های مدیریت استراتژیک است. و یک روش تحلیلی برای پاسخ به برخی از دشوار ترین سؤالات شرکت های شما را ارائه می دهد، از جمله:

  • مشتریان ما چه کسانی هستند؟
  • چشم انداز بازار فعلی چقدر رقابتی است؟
  • ورود به این بازار چقدر خطرناک است؟
  • تلاش های برندسازی ما چقدر کارآمد است؟

اکثر برنامه های تجاری از یک حدس شروع می شوند که

  • محصول یا خدمات می تواند به فروش رود
  • و یا برای کسی سودمند می باشد.

شاید این امر کافی باشد تا ایده خود را عملی کنید، اما برای اینکه برنامه های کسب و کار خود را رونق بخشید، مهم است که

  • پاسخ های دقیق و مختصر برای این سؤالات داشته باشید
  • و یک تجزیه و تحلیل SWOT انجام دهید.

تحلیل بازار چیست؟

تحلیل بازار ارزیابی کاملی از بازار فعلی است.

پس از انجام تحلیل بازار، درک بهتری از موارد زیر خواهید داشت:

  • حجم و ارزش بازار،
  • بخش های احتمالی مشتری
  • الگوهای خرید مشتریان
  • رقبا
  • موانع ورود
  • و مقررات صنعت

تحلیل بازار

چرا باید تحلیل بازار انجام دهید؟

این که آیا شما در حال نوشتن یک برنامه ناب (Lean Plan) هستید یا یک طرح کسب و کار دقیق، تحلیل بازار بایستی انجام شود.

اما، فقط برای این که شما در حال تهیه یک برنامه هستید، تحلیل بازار را انجام ندهید.

این کار را انجام دهید زیرا به شما کمک می کند استراتژی هوشمندانه تری برای رشد و توسعه کسب و کار خود ایجاد کنید.

پس از شناخت عمیق بازار خود، بهتر می توانید محصولات و خدماتی را انتخاب کنید که مشتری های شما عاشق آن هستند. گرچه تحلیل بازار ممکن است مانند یک کار دشوار به نظر برسد، می تواند به چهار عنصر ساده تقسیم شود:

  1. نمای کلی صنعت: شما وضعیت فعلی صنعت خود و چشم انداز آن را شرح می دهید.
  2. بازار هدف: مشتریان واقعی شما چه کسانی هستند؟ شما جزئیاتی از تعداد آنها، نیازهای آنها و آمار جمعیتی آنها را شرح می دهید.
  3. رقبا: موقعیت، نقاط قوت و ضعف رقبا را شرح می دهد.
  4. قیمت گذاری و پیش بینی: قیمت گذاری به تعیین چگونگی جایگاه شرکت شما در بازار کمک می کند و پیش بینی شما نشان می دهد که چه بخشی از بازار را از آن خود خواهید کرد.

نحوه انجام تحلیل بازار

اکنون، با جزئیات بیشتری به این مراحل می پردازیم تا بدانید که دقیقاً چه مواردی را برای تجزیه و تحلیل بازار خود نیاز دارید.

نمای کلی صنعت

در این مرحله، صنعت خود را توصیف استراتژی ورود به بازار چیست؟ کرده و مسیری را که در آن قدم خواهید گذاشت، شرح می دهید. شما می توانید معیارهای کلیدی صنعت مانند

  • اندازه،
  • ترند
  • و رشد پیش بینی شده را درج کنید.

تحقیق و تحلیل صنعت، متفاوت از تحقیقات بازار است. وقتی در حال تحقیق در صنعت خود هستید، به تمام کسب و کار هایی که مانند شما می باشد، نگاه می کنید. این امر متفاوت از تحقیقات بازار است، جایی که شما در مورد مشتریان خود اطلاعات کسب می کنید.

نمای کلی صنعت شما به سرمایه گذاران نشان می دهد که چشم انداز بزرگی را در صنعتی که در آن رقابت می کنید درک می کنید.

مهمتر از همه، کمک می کند تا درک کنید

  • آیا در آینده تقاضای بیشتری برای محصولات شما وجود دارد
  • و احتمالاً این صنعت چقدر رقابتی است.

به عنوان مثال، اگر شما در حال فروش تلفن های همراه هستید، می خواهید بدانید که تقاضا برای تلفن های همراه رو به رشد است یا کاهش می یابد.

اگر در حال باز کردن رستوران هستید، می خواهید روندهای میزان غذاخوردن افراد در بیرون از خانه را درک کنید.

– آیا مردم در طول زمان بیشتر در رستوران ها غذا می خورند؟

– یا با توجه به اینکه مصرف کنندگان از خدمات سفارش آنلاین مواد غذایی استفاده می کنند، بازار به طور بالقوه در حال کاهش است؟

بازار هدف

بازار هدف خود را تعریف کنید

بازار هدف شما مهم ترین بخش تحلیل صنعت شما است. اینجاست که توضیح می دهید مشتری ایده آل شما چه کسی است.

ممکن است در طی تحلیل خود متوجه شوید که انواع مختلف مشتری را شناسایی کرده اید.

هنگامی که بیش از یک نوع مشتری دارید ، آنچه را که بخش بندی بازار نامیده می شود بایستی انجام دهید.

اینجاست که شما مشتریان مشابه

  • را در یک گروه قرار می دهید
  • و ویژگی های هر بخش را توصیف می کنید.

شما باید با تعریف عناصر زیر تحقیقات گسترده خود را شروع کرده و یا آن را اصلاح کنید.

اندازه بازار

بر خلاف اندازه صنعت، که معمولاً با واحد پول اندازه گیری می شود، اندازه بازار شما تعداد مشتریان بالقوه برای محصول یا خدمات شما است.

فاکتورهای جمعیتی

  • سن،
  • جنس،
  • تحصیلات،
  • درآمد
  • و موارد دیگری که مربوط به مشتری شما می باشد را شرح دهید.

اگر می توانید تصویری از مشتری کامل خود را طراحی کنید، این جایی است که شما توصیف می کنید آنها چگونه به نظر می رسند.

موقعیت مکانی

مشتریان شما در کجا قرار دارند؟

  • یک کشور،
  • منطقه،
  • ایالت،
  • شهر
  • یا شهرستان خاص،

شما می بایست این مولفه را در اینجا توصیف کنید. حتی ممکن است دریابید که مشتریان شما بر اساس موقعیت مکانی تقسیم بندی شده اند که می تواند به شما در تعیین محلی که قرار است کار کنید، کمک کند.

مولفه های روانشناختی

در اینجاست که باید وارد ذهنیت مشتریان خود شوید،

  1. نیازهای آنها
  2. و نحوه واکنش آنها را بدانید.

تمایلات و عدم تمایلات مشتریان شما چیست؟

آنها چگونه زندگی می کنند؟

شخصیت آنها چیست؟

این فاکتور حتی می تواند به شما در دستیابی بهتر نسبت به تحلیل رقبا کمک کند.

رفتار

این مولفه در واقع در امتداد اطلاعات روانشناختی شما است. توضیح دهید که مشتریان چگونه کالاهایی مانند محصولات شما را انتخاب و خریداری می کنند.

ترندها

رفتار مشتری همیشه در حال تغییر است. اگر تغییر روندهایی را در بازار هدف خود مشاهده کرده اید، آنها را در اینجا شرح دهید.

رقابت

رقابت

تحلیل بازار شما بدون فکر کردن در مورد رقبای شما کامل نیست. گذشته از دانستن کسب و کار های دیگر که با آنها رقابت می کنید، یک تحلیل رقبای خوب نقاط ضعف رقیبان شما را نشان می دهد که می توانید از آنها به نفع خود استفاده کنید. با استفاده از این دانش می توانید با ارائه محصولات و خدماتی که رقبا به آن نپرداخته اند، خود را از دیگران متمایز کنید.

هنگام تجزیه و تحلیل رقبا، باید به نکات زیر توجه کنید.

– رقبای مستقیم

اینها شرکت هایی هستند که محصولات و خدمات بسیار مشابهی را ارائه می دهند. مشتریان بالقوه شما احتمالاً در حال حاضر از این شرکت ها خریداری می کنند.

– رقبای غیر مستقیم

به رقابت غیرمستقیم به عنوان راه حل های جایگزین برای مسئله ای که حل می کنید، فکر کنید. این امر به ویژه برای شرکت هایی که در حال ایجاد محصولات یا خدمات با کیفیت جدید هستند، بسیار مفید و مهم است.

به عنوان مثال، اولین نرم افزار مدیریت وظیفه آنلاین با سایر مدیران وظیفه آنلاین رقابت نمی کند، بلکه با برنامه ریزان فیزیکی، برگه های برچسبی (Sticky notes) و سایر موارد موجود در این لیست ها رقابت می کند.

– چگونه شما متفاوت هستید

شما نمی خواهید مانند رقبای خود باشید. حتماً در مورد چگونگی تفاوت شرکت، محصول یا خدمات خود با آنچه رقبا ارائه می دهند صحبت کنید. برای یک نوع کسب و کار رایج، مانند سالن های زیبایی، تمایز شما می تواند مکان، ساعت، انواع خدمات، محیط و قیمت باشد.

– موانع ورود

تعیین کنید که چه ملاحظاتی در نظر دارید تا از رقابت شرکت های جدید با شما جلوگیری کنند.

  • شاید شما یک مکان عالی داشته باشید،
  • یا شاید شما حق ثبت اختراع داشته باشید که به محافظت از کسب و کار شما کمک می کند.

بهترین راه برای تحقیق در مورد رقبای شما این است که

  • با مشتریان آینده خود صحبت کنید
  • و از آنها بپرسید که در حال حاضر از چه کسانی خرید می کنند
  • و از چه راه حل های جایگزین برای حل مسئله ای که شما در حال انجام آن می باشید، استفاده می کنند.

البته، صرف زمان در گوگل برای فهمیدن اطلاعات بیشتر، یک ایده عالی می باشد.

تحلیل بازار

قیمت گذاری و پیش بینی

آخرین مرحله در تجزیه و تحلیل بازار این است که قیمت گذاری خود را مشخص کنید و یک پیش بینی فروش انجام دهید تا بهتر بدانید کدام بخش از بازار را می توانید بدست آورید.

ابتدا به قیمت گذاری خود فکر کنید. البته باید اطمینان داشته باشید که قیمت شما بیش از آن چیزی است که شما برای تهیه و ارائه محصول یا خدمات خود هزینه می کنید.

اما فراتر از آن، به پیامی که قیمت شما برای مصرف کنندگان ارسال می کند، فکر کنید.

مشتریان معمولاً قیمت های بالا را به کیفیت پیوند می دهند. اما اگر قیمت بالایی را تعیین کردید، باید مطمئن شوید که بقیه فعالیت های بازاریابی شما نیز نشانگر ارائه محصول یا خدمات با کیفیت بالا است. از ظاهر کسب و کار شما گرفته تا لوگو و تجربه خدمات، قیمت های بالا باید در طی کل فرآیند فروش، با تجربه ای با کیفیت بالا همراه باشند.

از طرف دیگر، شاید شما به عنوان یک کسب و کار با استراتژی قیمت پایین با محصولات و کسب و کارهای هم رده رقابت می کنید. در این صورت، اطمینان حاصل کنید که فعالیت های بازاریابی و پیام های دیگر شما نیز در راستای استراتژی تعریف شده شما باشد.

وقتی ایده ای در مورد قیمت گذاری خود داشته باشید، به این فکر کنید که چقدر انتظار فروش دارید.

تحقیقات بازار شما در اینجا وارد عمل می شود. طبق آن شما پیش بینی می کنید چه مقدار از سهم کل بازار مورد نظر را به دست خواهید آورد.

به عنوان مثال، اگر شما در حال راه اندازی نوع جدیدی از فروشگاه های مواد غذایی هستید، بایستی بدانید که مردم چقدر در فروشگاه های مواد غذایی در منطقه شما هزینه می کنند.

پیش بینی شما باید بخش واقع بینانه ای از کل هزینه را منعکس کند. بدست آوردن 50 درصد از بازار در سال اول خود احتمالاً واقع بینانه نیست.

با این حال، این فرض اشتباه است که شما می توانید به راحتی 1 درصد از بازار های بزرگ را بدست آورید.

1 درصد از بازار 3 میلیارد دلاری هنوز 30 میلیون دلار است و حتی اگر 1 درصد به نظر می رسد که یک عدد کوچک و قابل دستیابی است، باید درک کنید و توضیح دهید که چگونه می توانید آن حجم از مشتریان را بدست آورید.

هنگامی که پیش بینی می کنید،

  • از آن به عنوان هدفی برای کسب و کار خود استفاده کنید
  • و فروش واقعی خود را در مقایسه با آنچه که امیدوار بودید بفروشید، پایش کنید.

ابزاری مانند LivePlan می تواند به شما کمک کند به طور خودکار پیش بینی خود را با داده های حسابداری خود مقایسه کنید، بنابراین انجام این کار ساده است.

اما، حتی اگر از صفحات گسترده استفاده می کنید، پیگیری پیشرفت شما به شما در تنظیم سریع استراتژی کسب و کار کمک می کند تا بتوانید کارهای بیشتری را انجام دهید.

کسب و کار خود را با تجزیه و تحلیل بازار مجهز کنید

ایجاد یک تحلیل بازار مناسب، یک تمرین بسیار ارزشمند است. این امر به شما کمک می کند تا نقاط کور خود را کشف کنید و شما را برای رقابت با کسب و کار های دیگر آماده کند. مهم تر از همه، این فاکتور به شما در درک مشتریان کمک می کند تا بتوانید بهترین خدمات ممکن را به آنها ارائه دهید.

اگر به دنبال انجام تحلیل بازار خود هستید و در این امر تخصص ندارید، می توانید با متخصصان بلوباکس در ارتباط باشید.

استراتژی بازاریابی دیجیتال چیست و چه اهمیتی دارد؟ (راهنمای جامع)

استراتژی بازاریابی دیجیتال به زبان ساده

همانطور که می‌دانید بازاریابی دیجیتال به عنوان یکی از مهم ترین ارکان رشد و توسعه کسب و کارها در یک دهه اخیر، همواره حضوری پررنگ و نقشی تعیین کننده در پیشی گرفتن رقبا از یکدیگر داشته است.

اما این بازاریابی دیجیتال چطور توانست اینقدر سریع بازاریابی سنتی را به حاشیه ببرد؟
طبق تحقیقات انجام شده؛ رشد سریع تکنولوژی، دسترسی عمومی به اینترنت و از همه مهم تر تمایل بالای مردم در حضور در فضای مجازی موجب شده است تا بازاریابی دیجیتال به عنوان یک عنصر حیاتی در برقراری ارتباط بین کسب و کارهای مختلف و مخاطب جایگاه خود را پیدا کند.
از طرف دیگر خیلی از کسب و کارها با حضور در فضای مجازی نه تنها نمی‌توانند موفقیت چشم گیری کسب کنند بلکه ممکن است اعتبار گذشته خود را نیز خدشه دار کنند، چراکه انتقال اطلاعات در دنیای امروز بسیار سریع تر از آنچیزی است که ما در گذشته تصور می‌کردیم و فقط یک اشتباه کوچک کافی است تا با هجمه انتقادات از طرف مردم، کارشناسان و رقبا روبرو شویم.

ما برای پیگیری و طرح یک برنامه دیجیتال مارکتینگ اصولی، نیاز به یک استراتژی بازاریابی دیجیتال جامع و قدرتمند داریم. قبل از اینکه باهم به بررسی استراتژی بازاریابی دیجیتال بپردازیم باید ببینیم استراتژی بازاریابی چیست و چه تفاوت هایی با استراتژی بازاریابی دیجیتال دارد؟

آنچه در این نوشته خواهیم داشت

استراتژی بازاریابی چیست؟

استراتژی بازاریابی در اصل طرحی جامع برای دستیابی به هدف یا اهدافی خاص در حوزه بازاریابی بوده که قابل سنجش، آنالیز و دسترسی می‌باشد.
استراتژی بازاریابی با سنجش و بررسی آنچه شما در دست دارید (جامعه هدف، برند، بودجه و…) و آنچه ممکن است از دست داده باشید، بهترین و بهینه ترین راه برای محقق شدن اهداف بازاریابی را در اختیار شما قرار می‌دهد.

اما تفاوت استراتژی بازاریابی و تاکتیک چیست؟ دو واژه ای که اغلب در فضای کسب و کار (به اشتباه) به جای هم استفاده شده و البته که تفاوت هایی نیز با یکدیگر دارند.

استراتژی بازاریابی چیست؟

استراتژی در برابر تاکتیک

همانطور که به آن اشاره کردیم استراتژی بازاریابی مجموعه فعالیت های متمرکز و البته قابل دستیابی است که شما را در رسیدن به یکسری اهداف خاص کمک خواهد کرد.
به صورت کلی یک استراتژی در هر حوزه ای سه بخش بسیار مهم دارد:

  • تشخیص مشکل کسب و کار
  • ارائه یک برنامه و سیاست کلی برای مقابله با مشکل
  • مجموعه اقدامات هدفمند برای اجرای این برنامه

با توجه به وسعت برند و کسب و کار شما، استراتژی بازاریابی دارای چند بخش شناور نیز بوده که هر کدام اهداف خاصی را پیاده خواهند کرد. اما به صورت کلی استراتژی چیزی نیست جز سه اصلی که به آن اشاره کردیم.

و اما تاکتیک چیست ….
تاکتیک مجموعه اقدامات خاصی است که شما در طول استراتژی خود آن ها را انجام می‌دهید. در اصل استراتژی هدف شماست و تاکتیک گام های مشخص و قابل تعریفی است که شما را در پیاده سازی استراتژی (بازاریابی) به شکل موثری همراهی می کند.

ساده ترین استراتژی های بازاریابی

  • ساخت وبلاگ
  • تبلیغ محصولی خاص در شبکه های اجتماعی مثل اینستاگرام و …
  • ارائه مقالات و منباع آموزشی رایگان
  • بهینه سازی موتورهای جستجو (سئو)
  • برگزاری وبینار
  • ساخت پادکست
  • و…

مطالعه مقالات زیر در حوزه استراتژی بازاریابی دیجیتال به شما عزیزان توصیه می شود:

استراتژی بازاریابی دیجیتال چیست؟

استراتژی بازاریابی دیجیتال در ساده ترین، جامع ترین و بهترین تعریف، طرحی است که به شما کمک می کند تا از طریق کانال ها بازاریابی دیجیتال اصلی مثل رسانه های پولی، رسانه های رایگان و رسانه های مالکیتی اهداف یا همان استراتژی های از پیش تعیین شده را اجرا کند.

چطور یک استراتژی بازاریابی دیجیتال طراحی کنیم؟

۱) پرسونای خریداران خود را بسازید

در تمام استراتژی های بازاریابی چه دیجیتال و چه آفلاین شما باید بدانید که برای چه طیف مخاطبانی قرار است برنامه تعریف کنید. در اصل اولین و مهم ترین قدم در تهیه و تنظیم استراتژی بازاریابی، ایجاد و طراحی پرسونای خریدار می باشد. اما شاید برای شما سوال پیش بیاید که پرسونا چیست؟

پرسونا، تصویری فرضی اما شفاف از یک فرد است که می‌تواند مخاطب، مشتری و در نهایت خریدار ایده آل شما باشد. در اصل پرسونا به مجموعه ای از ویژگی ها، داشته ها، خواسته ها و الگوهای فکری و رفتاری مخاطب فرضی اشاره دارد.

به صورت کلی با استفاده از تحقیق، نظر سنجی و همچنین برقراری ارتباط با مخاطبان هدف خود می توانیم پرسونای خریدار ایده آل خودمان را ایجاد کنیم.
اما به صورت کلی ما برای نوشتن پرسونا به دو نوع اطلاعات نیاز داریم:

روش نوشتن استراتژی دیجیتال مارکتینگ

اطلاعات کیفی یا روانشناسی

گام اول هدف: در اولین قدم شما باید با توجه به محصول یا خدماتی که ارائه میدهید، هدف کاربر از ارتباط با خودتان را به خوبی ترسیم کنید؟ این که مشتری دقیقا دنبال چه چیزی است؟ چه انتظاراتی دارد و چه اهدافی می‌تواند او را به کسب وکار شما بیشتر ترغیب کنید.

گام دوم چالش: مخاطب شما برای برقراری ارتباط با شما (خرید و استفاده از محصول) با چه مشکلاتی روبرو است؟ ربسک های معامله با شما چیست؟ و …
گام سوم علاقه مندی ها: مخاطب شما به چه موضوعاتی علاقه مند است؟ (این علاقه باید حول کسب و کار شما باشد) برای مثال اگر شما مدیر یک برند مد و فشن هستید باید بدانید که آیا مخاطبان جامعه هدف شما به دنبال موضوعات تناسب اندام هستند یا خیر؟

نکته: این اطلاعات اغلب از برقراری ارتباط مستقیم با خریداران، فروشندگان و خدمات پس از فروش به دست می‌آید.

اطلاعات کمی یا دموگرافیک

به دست آوردن اطلاعات جامعی در مورد سن، منطقه یا محل زندگی و … اغلب از طریق ابزارهایی مثل گوگل آنالیتیکس قابل دستیابی می‌باشد. جدا از آن شما باید اطلاعاتی در مورد سطح درامد و شغل جامعه هدف خود نیز داشته باشید.

نمونه پرسونا برای یک برند پوشاک مردانه

سعید ۲۴ سال دارد و مشغول تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد رشته مکانیک در دانشگاه تهران می‌باشد. او در حال حاضر مشغول به کار پاره وقت در یک شرکت تولید قطعات صنعتی بوده و مابقی وقت ازاد خود را به ورزش بدنسازی می پردازد.
درامد سعید حدود ۳ میلیون تومان در ماه بوده و از این بابت می‌تواند هزینه های جانبی تحصیل و تفریح خود را تامین کند. او معمولا سالی دوبار و آخر فصل برای خرید لباس به مراکز خرید می‌رود. او نسبت به خرید آنلاین کمی بی اعتماد است چرا که معقد است لباس باید پوشیده شود تا جنس و سایز آن سنجیده شود برای همین او خریدهایش را اغلب به صورت حضوری انجام می‌دهد.

۲) ایجاد برنامه تولید محتوا

داشتن برنامه و استراتژی تولید محتوا یکی از ارکان مهم استراتژی بازاریابی دیجیتال می‌باشد برنامه تولید محتوا به طور خلاصه باید شامل موارد زیر باشد:

این برنامه باید با توجه به پرسونا مخاطب نوشته، در رسانه ای که او حضور دارد منتشر و بعد از رسیدن به اتمام برنامه توسط ابزارهای مناسب، بازدهی آن سنجیده شود.
مطالعه مقاله «۵ روش بی نظیر برای بازاریابی محتوا» به شما عزیزان توصیه می شود.

استراتژی دیجیتال مارکتینگ

۳) بررسی و انتخاب کانال های بازاریابی دیجیتال

ما باید با توجه به هدف خود، بودجه والبته جامعه هدف (پرسونا مرحله ۱) رسانه ایده آل برای تدوین کمپین های تبلیغاتی خود را انتخاب کنید. این رسانه ها خود به سه دسته اصلی تقسیم می‌شوند:

رسانه‌های شخصی

این رسانه‌ها در اصل متعلق به برند و کسب و کار شماست. وبسایت، شبکه‌های اجتماعی، ایمیل، وبلاگ و هرآنچه که کسب و کار شما کنترل کامل روی آن دارد. این مورد شامل برخی محتوای خارج از سایت نیز می‌باشد که شما مالک آن هستید اما در وبسایت شما میزبانی نمی‌شود مانند وبلاگی که ویرگول یا بلاگر ایجاد کرده‌اید و در آن محتوا منتشر می‌کنید.

رسانه‌های اکتسابی

این رسانه‌ها به عبارت ساده‌تر به همان بازاریابی دهان به دهان، روابط عمومی وهر تبلیغی که برای آن هزینه نکرده‌اید اشاره می‌کند. شما می‌توانید برای مثال از طریق اشاراتی در مطبوعات (ستون تحلیلی، خبرسازی و…)، نقدهای مثبت و یا افرادی که محتوای شما را به اشتراک می‌گذارند رسانه‌های اکتسابی بدست آورید. گاهی فقط با خبرسازی در یک روزنامه یا قرار دادن یک خبر در یک شبکه اجتماعی، رسانه‌های اکتسابی زیادی به دست شما می‌آیند.

رسانه‌های پولی

رسانه‌های پولی همانطور که از نامشان مشخص است در ازای پرداخت هزینه قابل استفاده خواهند بود. مثل تبلیغات گوگل ادوردز یا پست‌ها و تبلیغاتی که در شبکه‌های اجتماعی دیده می‌شود، رپورتاژ آگهی، تبلیغات بنری و … از جمله رسانه های پولی می‌باشند که شما می توانید از آن برای پیشبرد اهداف خود استفاده کنید.

۴) اهداف و ابزارهای دیجیتال مورد نیاز را بشناسید

اهداف استراتژی بازاریابی شما باید جز اهداف اساسی و مهم کسب و کار شما باشد. برای مثال شما برای بهبود سالیانه فروش تا ۱۰٪ برنامه ریزی می کنید که میزان تولید محتوا در ماه را تا ۵٪ ارتقاء دهید.
هدف اصلی هرچه که باشد شما باید قادر باشید آن را اندازه گیری و مدیریت کنید، اینکه استراتژی شما چه بازدهی داشته است؟ چه تدابیری می‌توانست تاثیر آن را بهبود ببخشد؟ و … از جمله مواردی است که باید با ابزارهای تحلیل داده بررسی و پس از آنالیز در مورد آن تصمیم گیری شود.

جمع بندی برنامه و استراتژی بازاریابی دیجیتال

بعد از انجام تمام این مراحل شما می‌توانید شکست یا موفقت استراتژی خود را با توجه به بودجه ای که به آن اختصاص داده اید، محاسبه کنید.
اگر این استراتژی برای شما سود داشت، به شما توصیه می‌کنم بودجه بیشتری به آن اختصاص داده و فعالیت هایی که بازدهی آن را افزایش می دهد را نیز به آن اضافه کنید و در غیر این صورت با بررسی و تحلیل مجدد مسیر و تک تک مراحل مشکلات را لیست کرده و خود را برای یک استراتژی جدید آماده کنید.
به خاطر داشته باشید تا فروش اتفاق نیفتد، کسی از خوب بودن محصولات و خدمات شما اطلاع نخواهد داشت و فروش با هیچ راهی جز تدوین یک استراتژی دیجیتال مارکتینگ استاندارد رخ نمی‌دهد.

منبع: این مقاله حاصل تجربیات، مطالعات شخصی بوده و بخشی از آن از وبسایت Hubspot برداشته شده است.
علی سخا / آکادمی آمانج



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.