بنابراین اگر شما دارید بزرگ و بزرگتر (سن تان بالاتر می رود) می شوید و احساس می کنید شانس شما برای کارآفرینی، هر سال کمتر و کمتر می شود، دوباره فکر کنید. اکنون ممکن است زمان مناسب برای شروع یک کسب و کار کوچک باشد. تنها کافیست ترس های خود را کنار بگذارید. شما نیازمند یک تغییر هستید، این تغییر را برای خود خلق کنید.
افزایش فروش و سود با نقشه رشد اقتصادی
رشد اقتصادی در تمام کسبوکارها همیشه یکی از مهمترین دغدغههای مدیران و صاحبان کسبوکار بوده است. انتخاب راه حل بخش اول و اساسی موضوع است و بعد از آن نیاز به برنامهریزی، تهیه و ارتباط با کسانی که در تیم هستند و قصد پیادهسازی آنها را دارند، دارد تا فرصتی برای موفقیت ایجاد شود. با راهبردهای مختلف برای رشد کسبوکار آشنا میشویم.
در حالیکه همه ما میدانیم اگر رشد و پیشرفت شرکت کاهش پیدا کند، یک شرکت میتواند ورشکست شود. این کار ممکن است به راحتی و در حالی که هنوز عمر زیادی در زمینه کسبوکار ندارید برای شما یا هر کسبوکار دیگری اتفاق بیوفتد.
اما بسیاری از شما هنوز نمیدانید که میتوانید بیش از حد سریع رشد کنید و نه تنها شرکت رو به ورشکستگی حرکت نکند بلکه میتواند خیلی سریع پلههای فروش و درآمد را یکی پس از دیگری طی کند. بنابراین ابتدا وضعیت سلامت شرکت و رویکرد آن در قبال رشد سنجیده شود.
یک سوال؛ میزان مناسب رشد چیست؟
این طور ساده به نظر میرسد که شرکتها میتوانند به سادگی با حفظ وضعیت فعلی کسبوکار خود را به سادگی پیش ببرند.
چطور میتوان فهمید که کسبوکار در حال رشد است؟
7 سوال برای دستیابی به این پاسخ سوال وجود دارد که آیا شما اصلا برای رشد آماده هستید؟
برای یک شرکت تنها دو گزینه وجود دارد: رشد یا مرگ.
رشد یا مرگ یعنی یا شما باید شاهد رشد کسبوکار و افزایش فروش خود باشید و یا اگر نمیفروشید و بازار کسبوکارتان خراب است، بدانید اوضاع زیاد خوب نیست و ممکن است به زودی ….
قبل از اینکه هر استراتژی رشد کسبوکار را به کار ببندید؛ این هفت سوال را بپرسید تا ببینید آیا آماده هستید؟
1- تامین نیروی کار
- آیا کارگر کافی دارید؟
- آیا کارکنان مقید مناسبی دارید؟
- آیا مهارتهای خوبی را از تیم بدست میآورید؟ زیرا بیشتر کارها به کار با متخصصین ماهر ترجیح داده میشود؟
بحث با رهبران تیم در این خصوص میتواند امیدوار کننده و حتی باز کننده چشم باشد تا مسیر را اشتباهی نرویم. خیال نکنید تمام شده است، چرا که بسیاری از شرکتها هستند که نیروهای با کیفیت و خوبی دارند و به چالش کشیده میشوند.
2- ظرفیت فروش
اگر سفارشات، درآمد یا فروش ناگهان دو برابر یا سه برابر شود، آیا میتوانید رشد خود را بدون توقف و خطایی حفظ کنید و آن را انجام دهید؟
آیا شرکت شما (کارکنان، مدیران و …) میتوانند این رشد پرشوار و سریع را مدیریت کنند؟
شاید باید قبل از اینکه چنین وضعیتی پیش بیاید شما تصمیم به برخی جابجاییها در شرکت بگیرید تا بتوانید در مواقع مختلف با مسائل به درستی برخورد کنید.
3- ارتباطات (داخلی و خارجی)
چگونه با کارکنان خود ارتباط برقرار میکنید؟
چه خبر از مشتریان و فروشندگان؟ آیا کارکنان میدانند برند شما چقدر اعتبار دارد و اصلا آن را میشناسند؟ آیا آنان میدانند چگونه باید با مشتریان موجود بالقوه ارتباط برقرار کنند و آنان را تبدیل به مشتریان بالفعل کنند؟
زمان خوبی برای صحبت درباره این موضوعات با کارکنان شرکت شما است تا ببینیم در چه مرحلهای هستند و همچنین برنامهای از آنچه در مورد ارتباطات میخواهیم ارائه دهیم.
اعمال یک استراتژی رشد بدون هیچ پیش زمینهای، به جای روند مثبت میتواند اثر منفی بر روی شرکت شما داشته باشد و باعث ایجاد اختلال در کاهش روند مثبت استراتژی رشد شما میشود.
4- کمپینهای بازاریابی هدفمند
برای رشد کسبوکار خود باید بسیار سنجیده و دقیق عمل کنید، حالا چه در زمینه بازاریابی دیجیتالی و چه در زمینه بازاریابی سنتی. چرا که بسیاری از مشتریان شما هر روز با تبلیغات عمومی بمباران میشوند. این تبلیغات بالاخره در یک نقطه به صورت فیزیکی یا دیجیتال با مخاطب ارتباط میگیرند و به صورت مستقیم با آنها صحبت میکنند.
البته این کار آنقدر باید برای مشتری جذاب نیست، به هر حال شما مجبور نیستید با افرادی صحبت کنید که علاقمند به محصولات و خدمات شما نیستند.
5- منابع مالی
آیا شما منابع مالی لازم جهت خرید تجهیزات اضافی، موجودی جاری شرکت و یا استخدام کارمندان جدید را برای ماهها یا سالها دارید؟
همیشه رشد کسبوکار وسوسه انگیز بوده و هست، اما با این اوصاف باید مدنظر داشته باشید که رشد میتواند منجر به وضعیت بدی شود. هنگامی که شما به دلیل عدم توانایی مالی و یا تامین منابع مالی نمیتوانید کسبوکار خود را گسترش دهید، در ازای وعدههایی که به مشتریان جدید دادهاید شرمنده هستید.
البته راههایی مانند گرفتن وام، فروش سهام شرکت به صورت خاص و یا جایگزینی یک تامین کننده مالی جدید میتواند راههای خوبی برای کمک به شرکت شما باشد.
6- چشم انداز رقابتی
آیا شما نظرسنجی در مورد رقابت با سایر کسبوکارها و رقبا کردهاید؟ آنها محکمتر از شما هستند یا نه؟ و آیا آنها به عنوان یک رقیب سرسخت برای شما به حساب میآیند؟
هنگامی که به این سوالات پاسخ دادید و نتایج روشن شد، شما میتوانید بفهمید که چقدر نسبت به رقبا قدرت دارید و چه برنامههایی در این خصوص در برنامه رشد شما قرار گرفته است.
7- آیا مشتریان با شما رشد میکنند؟
همانطور که برنامه رشد شما باعث رشد شرکت شده است، بعضی از مشتریان شما نمیخواهند که شما به این صورت رشد کنید، چرا که ممکن است با این وضعیت شما، مشتری جایگاه قبلی خود را به عنوان یک مشتری خوب از دست بدهد، به هر حال تغییر وضعیت شما موجب این میشود تا مشتریانی جدید به سمت شما بیایند که بسیاری از آنها ممکن است از مشتریان فعلی شما بهتر باشند. مشتریان سابق انتظار قبلی توجه را از شما دارند و این به طور کامل امکان پذیر نیست.
علاوه براین ممکن است بعضی از مشتریان دیگر برای شما سودآور نباشند و شما دیگر قادر به ادامه همکاری با آنان نباشید، چرا که انرژی و وقت شما را میگیرند و شما را از بدست آوردن مشتریان پرسود باز میدارند.
10 راهبرد رشد کسبوکار که نمیتوانید نادیده بگیرید
هریک از این 10 راهبرد رشد کسبوکار نیاز به برنامهریزی، تهیه و ارتباط با کسانی که در تیم هستند و قصد پیادهسازی آنها را دارند، دارد تا فرصتی برای موفقیت ایجاد شود. ضمن اینکه باید توجه داشت تا این مقوله به صورت درست اجرایی شود.
1- نفوذ بازار سهام
چقدر از بازار سهم شماست؟
شاید در ابتدا به این موضوع توجه نکرده باشید و میزان سهم خود را از بازار ندانید. اما این مسئله مهمی است. ممکن است در ابتدا مقدار آن را به درستی ندانید، اما با کمی کنکاش در بازار متوجه خواهید شد که چه سهمی در بازار به شما تعلق میگیرد.
2- گسترش تقسیم بازار
آیا بخشی از بازار برای شما در دسترس نیست؟
گاهی اوقات پیش میآید که به دلایلی بخشی از بازار در دسترس نباشد. منظور چیست؟
در واقع امکان دارد تا بسیاری از مشتریان کسبوکار شما را نشناسند و این مسئله مشکلی است که باید ریشهیابی شود و باید برای آن راهکاری اندیشیده شود. در نتیجه این بخش از هرکدام از راه حلهای موجود نتایج خوبی را بدست خواهید آورد.
3- توسعه محصول
توسعه محصول جدید، گسترش خط تولید و با اصلاح فرم محصول، همگی راههایی برای توسعه محصول و در نتیجه توسعه کسبوکار است. البته پیشنهادات نیز میتواند شامل این راه باشد. در صورتی که شما با غربالگری پیشنهادات میتوانید آنها را توسعه یا تولید کنید.
4- تنوع
منظور از تنوع چیست؟
ممکن است شما به عنوان صاحب یک کسبوکار بیشترین فروش خود را از چند مشتری خاص یا یک صاحب کسبوکار دیگر مانند شرکت یا کارخانه داشته باشید.
در این مواقع اینکه با شرکتها یا افراد دیگر کار کنید خود میتواند به معضلی تبدیل شود. یعنی ممکن است انرژی که برای این کار میگذارید جواب کامل و درستی ندهد و شما اکنون مقابل مشتریان خود هم خواهید بود و به این صورت نفر اولی که ضرر میکند شما هستید.
بهتر است کمی انعطاف پذیر باشیم و شرایط را طوری رقم بزنیم که مشتریان دیگر هم سراغ شما بیایند، اما در خصوص نوع دوم تنوع شما بهتر است که هدف خود را تعیین کرده باشد.
5- ادغام
فروشنده، رقبا و … میتوانند بیایند و در صورت صلاح با شما همکاری کنند.
بعضی شرکتها از شرکت شما کوچکتر هستند و گاهی نیاز است که شما سراغ آنها بروید و با آنها برای همکاری صحبت کنید. اگر شما در یک رقابت صنعتی بزرگ هستید که کسبوکارهای زیادی در آنجا فعال هستند، این را مطمئن آیا پلههای موفقیت مالی را میشناسید؟ باشید که بسیاری از آنها دوست دارند با شما همکاری داشته باشند.
این را بدانید که مشارکت در کسبوکار ممکن است برای کارکنان شما خوب باشد، چرا که باعث شکوفایی و انگیزه در کارمندان خواهد شد. فراموش نکنید قبل از شروع شراکت یا ادغام باید در مورد تمام مسائل فکر و صحبت کنید.
6- کانالهای فروش جایگزین
هر کسبوکاری ارتباطات و کانالهایی برای فروش دارد. ممکن است کسبوکاری، کانالی عمده و بزرگ را برای فروش استفاده کند و دیگری تنها به خرده فروشی قناعت کند.
در این میان باید سعی کنید کانالهای ارتباطی خود برای فروش را افزایش دهید. حتی ممکن است کانالی فروش خوبی نداشته باشد. به طور مثال یکی از شعبات در منطقهای از شهر فروش خوبی ندارد. شما میتوانید آن را تعطیل و تمرکز را روی شعبهای دیگر که فروش بیشتری دارد متمرکز کنید. البته به شرطی که تعادل فروش شما به هم نخورد و بازدهی مناسبی داشته باشید.
7- کاهش یا افزایش قیمت
- قیمتها را افزایش دادهاید؟
- نه، من نمیتوانستم این کار را انجام دهم؛ این کار ممکن است خیلی از مشتریان را ناراحت کند.
گاهی اوقات نیاز است که قیمتها را افزایش دهید. این کار ممکن است بعضی از مشتریان شما را دلخور کند و شما آنها را از دست بدهید، بررسی کنید که این کار چقدر رابطه مستقیمی با افزایش قیمت دارد. اگر این افزایش قیمت منطقی و در طول سالیان باشد، مشتریان نیز متقابلا این موضوع را درک میکنند و در واقع آنها میدانند که هزینهها بالا رفته است.
در ضمن به یاد داشته باشید که شما با این مشتریان دائمی خود را میشناسید و متوجه خواهید شد چقدر به شما پایبند هستند.
8- سرقت استراتژی رقبا
اشتباه نکنید؛ ما اینجا شما را به یک کار غیر قانونی و غیر اخلاقی تشویق نمیکنیم.
هدف و منظور ما این است که اگر رقبای شما به سوی موفقیت گام بر میدارند و به خوبی در این راه عمل کردهاند، چه اشکالی دارد که استراتژی آنها را مطالعه و از آن الگو بگیرید.
به هرحال به یاد داشته باشید که ممکن است نیاز داشته باشید استراتژی خود را تغییر دهید، آن هم برای پیشرفت و کسب سهم بیشتری در بازار، ولی توجه داشته باشید که موقیعت خود را به راحتی نسوزانید.
9- مشارکتهای کلیدی یا اتحاد
آیا شرکتهای دیگری یا افراد بانفوذ دیگری در صنعت شما وجود دارند که بتوانید با مشارکت با آنها درآمد خوبی کسب کنید؟
به طور معمول شرکتها و صنایع مختلفی وجود دارند که علاوه بر اینکه شما به آنان نیاز دارید تا رشد کنید آنها هم به شما و ایده و تخصص شما نیاز دارند تا بیشتر خود را به اثبات برسانند. پس بهتر است با یک سناریوی برنده برنده به سراغ آنها بروید و آنان را مجاب کنید با شما همکاری کنند و اگر کسبوکار دیگری به سراغتان آمد کامل آن را بررسی کنید.
10- تنوع نام تجاری
نام تجاری برای مطرح شدن در بازار چقدر اهمیت دارد؟
شاید شما بهترین کیفیت را داشته باشید یا پیشرفتهترین محصول از آن شما باشد. اطمینان حاصل کنید که محصول تولیدی شما منحصر بفردترین است که شما را از بقیه متمایز میکند و این است که برای مشتری شما اهمیت دارد. کیفیت محصول باعث میشود تا نام تجاری در ذهن مخاطب شما باقی بماند و این آن چیزی است که شما به دنبال آن هستید.
افزایش فروش و سود با نقشه رشد اقتصادی
رشد اقتصادی در تمام کسبوکارها همیشه یکی از مهمترین دغدغههای مدیران و صاحبان کسبوکار بوده است. انتخاب راه حل بخش اول و اساسی موضوع است و بعد از آن نیاز به برنامهریزی، تهیه و ارتباط با کسانی که در تیم هستند و قصد پیادهسازی آنها را دارند، دارد تا فرصتی برای موفقیت ایجاد شود. با راهبردهای مختلف برای رشد کسبوکار آشنا میشویم.
در حالیکه همه ما میدانیم اگر رشد و پیشرفت شرکت کاهش پیدا کند، یک شرکت میتواند ورشکست شود. این کار ممکن است به راحتی و در حالی که هنوز عمر زیادی در زمینه کسبوکار ندارید برای شما یا هر کسبوکار دیگری اتفاق بیوفتد.
اما بسیاری از شما هنوز نمیدانید که میتوانید بیش از حد سریع رشد کنید و نه تنها شرکت رو به ورشکستگی حرکت نکند بلکه میتواند خیلی سریع پلههای فروش و درآمد را یکی پس از دیگری طی کند. بنابراین ابتدا وضعیت سلامت شرکت و رویکرد آن در قبال رشد سنجیده شود.
یک سوال؛ میزان مناسب رشد چیست؟
این طور ساده به نظر میرسد که شرکتها میتوانند به سادگی با حفظ وضعیت فعلی کسبوکار خود را به سادگی پیش ببرند.
چطور میتوان فهمید که کسبوکار در حال رشد است؟
7 سوال برای دستیابی به این پاسخ سوال وجود دارد که آیا شما اصلا برای رشد آماده هستید؟
برای یک شرکت تنها دو گزینه وجود دارد: رشد یا مرگ.
رشد یا مرگ یعنی یا شما باید شاهد رشد کسبوکار و افزایش فروش خود باشید و یا اگر نمیفروشید و بازار کسبوکارتان خراب است، بدانید اوضاع زیاد خوب نیست و ممکن است به زودی ….
قبل از اینکه هر استراتژی رشد کسبوکار را به کار ببندید؛ این هفت سوال را بپرسید تا ببینید آیا آماده هستید؟
1- تامین نیروی کار
- آیا کارگر کافی دارید؟
- آیا کارکنان مقید مناسبی دارید؟
- آیا مهارتهای خوبی را از تیم بدست میآورید؟ زیرا بیشتر کارها به کار با متخصصین ماهر ترجیح داده میشود؟
بحث با رهبران تیم در این خصوص میتواند امیدوار کننده و حتی باز کننده چشم باشد تا مسیر را اشتباهی نرویم. خیال نکنید تمام شده است، چرا که بسیاری از شرکتها هستند که نیروهای با کیفیت و خوبی دارند و به چالش کشیده میشوند.
2- ظرفیت فروش
اگر سفارشات، درآمد یا فروش ناگهان دو برابر یا سه برابر شود، آیا میتوانید رشد خود را بدون توقف و خطایی حفظ کنید و آن را انجام دهید؟
آیا شرکت شما (کارکنان، مدیران و …) میتوانند این رشد پرشوار و سریع را مدیریت کنند؟
شاید باید قبل از اینکه چنین وضعیتی پیش بیاید شما تصمیم به برخی جابجاییها در شرکت بگیرید تا بتوانید در مواقع مختلف با مسائل به درستی برخورد کنید.
3- ارتباطات (داخلی و خارجی)
چگونه با کارکنان خود ارتباط برقرار میکنید؟
چه خبر از مشتریان و فروشندگان؟ آیا کارکنان میدانند برند شما چقدر اعتبار دارد و اصلا آن را میشناسند؟ آیا آنان میدانند چگونه باید با مشتریان موجود بالقوه ارتباط برقرار کنند و آنان را تبدیل به مشتریان بالفعل کنند؟
زمان خوبی برای صحبت درباره این موضوعات با کارکنان شرکت شما است تا ببینیم در چه مرحلهای هستند و همچنین برنامهای از آنچه در مورد ارتباطات میخواهیم ارائه دهیم.
اعمال یک استراتژی رشد بدون هیچ پیش زمینهای، به جای روند مثبت میتواند اثر منفی بر روی شرکت شما داشته باشد و باعث ایجاد اختلال در کاهش روند مثبت استراتژی رشد شما میشود.
4- کمپینهای بازاریابی هدفمند
برای رشد کسبوکار خود باید بسیار سنجیده و دقیق عمل کنید، حالا چه در زمینه بازاریابی دیجیتالی و چه در زمینه بازاریابی سنتی. چرا که بسیاری از مشتریان شما هر روز با تبلیغات عمومی بمباران میشوند. این تبلیغات بالاخره در یک نقطه به صورت فیزیکی یا دیجیتال با مخاطب ارتباط میگیرند و به صورت مستقیم با آنها صحبت میکنند.
البته این کار آنقدر باید برای مشتری جذاب نیست، به هر حال شما مجبور نیستید با افرادی صحبت کنید که علاقمند به محصولات و خدمات شما نیستند.
5- منابع مالی
آیا شما منابع مالی لازم جهت خرید تجهیزات اضافی، موجودی جاری شرکت و یا آیا پلههای موفقیت مالی را میشناسید؟ استخدام کارمندان جدید را برای ماهها یا سالها دارید؟
همیشه رشد کسبوکار وسوسه انگیز بوده و هست، اما با این اوصاف باید مدنظر داشته باشید که رشد میتواند منجر به وضعیت بدی شود. هنگامی که شما به دلیل عدم توانایی مالی و یا تامین منابع مالی نمیتوانید کسبوکار خود را گسترش دهید، در ازای وعدههایی که به مشتریان جدید دادهاید شرمنده هستید.
البته راههایی مانند گرفتن وام، فروش سهام شرکت به صورت خاص و یا جایگزینی یک تامین کننده مالی جدید میتواند راههای خوبی برای کمک به شرکت شما باشد.
6- چشم انداز رقابتی
آیا شما نظرسنجی در مورد رقابت با سایر کسبوکارها و رقبا کردهاید؟ آنها محکمتر از شما هستند یا نه؟ و آیا آنها به عنوان یک رقیب سرسخت برای شما به حساب میآیند؟
هنگامی که به این سوالات پاسخ دادید و نتایج روشن شد، شما میتوانید بفهمید که چقدر نسبت به رقبا قدرت دارید و چه برنامههایی در این خصوص در برنامه رشد شما قرار گرفته است.
7- آیا مشتریان با شما رشد میکنند؟
همانطور که برنامه رشد شما باعث رشد شرکت شده است، بعضی از مشتریان شما نمیخواهند که شما به این صورت رشد کنید، چرا که ممکن است با این وضعیت شما، مشتری جایگاه قبلی خود را به عنوان یک مشتری خوب از دست بدهد، به هر حال تغییر وضعیت شما موجب این میشود تا مشتریانی جدید به سمت شما بیایند که بسیاری از آنها ممکن است از مشتریان فعلی شما بهتر باشند. مشتریان سابق انتظار قبلی توجه را از شما دارند و این به طور کامل امکان پذیر نیست.
علاوه براین ممکن است بعضی از مشتریان دیگر برای شما سودآور نباشند و شما دیگر قادر به ادامه همکاری با آنان نباشید، چرا که انرژی و وقت شما را میگیرند و شما را از بدست آوردن مشتریان پرسود باز میدارند.
10 راهبرد رشد کسبوکار که نمیتوانید نادیده بگیرید
هریک از این 10 راهبرد رشد کسبوکار نیاز به برنامهریزی، تهیه و ارتباط با کسانی که در تیم هستند و قصد پیادهسازی آنها را دارند، دارد تا فرصتی برای موفقیت ایجاد شود. ضمن اینکه باید توجه داشت تا این مقوله به صورت درست اجرایی شود.
1- نفوذ بازار سهام
چقدر از بازار سهم شماست؟
شاید در ابتدا به این موضوع توجه نکرده باشید و میزان سهم خود را از بازار ندانید. اما این مسئله مهمی است. ممکن است در ابتدا مقدار آن را به درستی ندانید، اما با کمی کنکاش در بازار متوجه خواهید شد که چه سهمی در بازار به شما تعلق میگیرد.
2- گسترش تقسیم بازار
آیا بخشی از بازار برای شما در دسترس نیست؟
گاهی اوقات پیش میآید که به دلایلی بخشی از بازار در دسترس نباشد. منظور چیست؟
در واقع امکان دارد تا بسیاری از مشتریان کسبوکار شما را نشناسند و این مسئله مشکلی است که باید ریشهیابی شود و باید برای آن راهکاری اندیشیده شود. در نتیجه این بخش از هرکدام از راه حلهای موجود نتایج خوبی را بدست خواهید آورد.
3- توسعه محصول
توسعه محصول جدید، گسترش خط تولید و با اصلاح فرم محصول، همگی راههایی برای توسعه محصول و در نتیجه توسعه کسبوکار است. البته پیشنهادات نیز میتواند شامل این راه باشد. در صورتی که شما با غربالگری پیشنهادات میتوانید آنها را توسعه یا تولید کنید.
4- تنوع
منظور از تنوع چیست؟
ممکن است شما به عنوان صاحب یک کسبوکار بیشترین فروش خود را از چند مشتری خاص یا یک صاحب کسبوکار دیگر مانند شرکت یا کارخانه داشته باشید.
در این مواقع اینکه با شرکتها یا افراد دیگر کار کنید خود میتواند به معضلی تبدیل شود. یعنی ممکن است انرژی که برای این کار میگذارید جواب کامل و درستی ندهد و شما اکنون مقابل مشتریان خود هم خواهید بود و به آیا پلههای موفقیت مالی را میشناسید؟ این صورت نفر اولی که ضرر میکند شما هستید.
بهتر است کمی انعطاف پذیر باشیم و شرایط را طوری رقم بزنیم که مشتریان دیگر هم سراغ شما بیایند، اما در خصوص نوع دوم تنوع شما بهتر است که هدف خود را تعیین کرده باشد.
5- ادغام
فروشنده، رقبا و … میتوانند بیایند و در صورت صلاح با شما همکاری کنند.
بعضی شرکتها از شرکت شما کوچکتر هستند و گاهی نیاز است که شما سراغ آنها بروید و با آنها برای همکاری صحبت کنید. اگر شما در یک رقابت صنعتی بزرگ هستید که کسبوکارهای زیادی در آنجا فعال هستند، این را مطمئن باشید که بسیاری از آنها دوست دارند با شما همکاری داشته باشند.
این را بدانید که مشارکت در کسبوکار ممکن است برای کارکنان شما خوب باشد، چرا که باعث شکوفایی و انگیزه در کارمندان خواهد شد. فراموش نکنید قبل از شروع شراکت یا ادغام باید در مورد تمام مسائل فکر و صحبت کنید.
6- کانالهای فروش جایگزین
هر کسبوکاری ارتباطات و کانالهایی برای فروش دارد. ممکن است کسبوکاری، کانالی عمده و بزرگ را برای فروش استفاده کند و دیگری تنها به خرده فروشی قناعت کند.
در این میان باید سعی کنید کانالهای ارتباطی خود برای فروش را افزایش دهید. حتی ممکن است کانالی فروش خوبی نداشته باشد. به طور مثال یکی از شعبات در منطقهای از شهر فروش خوبی ندارد. شما میتوانید آن را تعطیل و تمرکز را روی شعبهای دیگر که فروش بیشتری دارد متمرکز کنید. البته به شرطی که تعادل فروش شما به هم نخورد و بازدهی مناسبی داشته باشید.
7- کاهش یا افزایش قیمت
- قیمتها را افزایش دادهاید؟
- نه، من نمیتوانستم این کار را انجام دهم؛ این کار ممکن است خیلی از مشتریان را ناراحت کند.
گاهی اوقات نیاز است که قیمتها را افزایش دهید. این کار ممکن است بعضی از مشتریان شما را دلخور کند و شما آنها را از دست بدهید، بررسی کنید که این کار چقدر رابطه مستقیمی با افزایش قیمت دارد. اگر این افزایش قیمت منطقی و در طول سالیان باشد، مشتریان نیز متقابلا این موضوع را درک میکنند و در واقع آنها میدانند که هزینهها بالا رفته است.
در ضمن به یاد داشته باشید که شما با این مشتریان دائمی خود را میشناسید و متوجه خواهید شد چقدر به شما پایبند هستند.
8- سرقت استراتژی رقبا
اشتباه نکنید؛ ما اینجا شما را به یک کار غیر قانونی و غیر اخلاقی تشویق نمیکنیم.
هدف و منظور ما این است که اگر رقبای شما به سوی موفقیت گام بر میدارند و به خوبی در این راه عمل کردهاند، چه اشکالی دارد که استراتژی آنها را مطالعه و از آن الگو بگیرید.
به هرحال به یاد داشته باشید که ممکن است نیاز داشته باشید استراتژی خود را تغییر دهید، آن هم برای پیشرفت و کسب سهم بیشتری در بازار، ولی توجه داشته باشید که موقیعت خود را به راحتی نسوزانید.
9- مشارکتهای کلیدی یا اتحاد
آیا شرکتهای دیگری یا افراد بانفوذ دیگری در صنعت شما وجود دارند که بتوانید با مشارکت با آنها درآمد خوبی کسب کنید؟
به طور معمول شرکتها و صنایع مختلفی وجود دارند که علاوه بر اینکه شما به آنان نیاز دارید تا رشد کنید آنها هم به شما و ایده و تخصص شما نیاز دارند تا بیشتر خود را به اثبات برسانند. پس بهتر است با یک سناریوی برنده برنده به سراغ آنها بروید و آنان را مجاب کنید با شما همکاری کنند و اگر کسبوکار دیگری به سراغتان آمد کامل آن را بررسی کنید.
10- تنوع نام تجاری
نام تجاری برای مطرح شدن در بازار چقدر اهمیت دارد؟
شاید شما بهترین کیفیت را داشته باشید یا پیشرفتهترین محصول از آن شما باشد. اطمینان حاصل کنید که محصول تولیدی شما منحصر بفردترین است که شما را از بقیه متمایز میکند و این است که برای مشتری شما اهمیت دارد. کیفیت محصول باعث میشود تا نام تجاری در ذهن مخاطب شما باقی بماند و این آن چیزی است که شما به دنبال آن هستید.
۴ اصل مهم در بازاریابی اینترنتی را بیاموزید
جمعه 96/9/17 ، (اخبار رسمی): آیا میزان ظاهر شدنتان در موتورهای جست و جو را پیگیری میکنید؟ آیا تا به حل گزارشهای اینترنتی زنده از رویدادهای بازاریابی یا فروش خود عرضه کردهاید تا به دستهی وسیع تری از مخاطبان برسید؟ آیا فاکتورهای موفقیت در بازاریابی اینترنتی را میشناسید؟
از نکات مهمی که باید در بازاریابی اینترنتی به خاطر داشته باشید، این است که باید طبق قاعده و مرتباً سرمایه گذاری کنید تا همیشه در حال تغییر و ارتقای حضورتان در اینترنت باشید.
۱- اصل پویایی در بازاریابی اینترنتی
از نکات مهمی که باید در بازاریابی اینترنتی به خاطر داشته باشید، این است که باید طبق قاعده و مرتباً سرمایه گذاری کنید تا همیشه در حال تغییر و ارتقای حضورتان در اینترنت باشید. چه بازاریابی خودساخته در اینترنت باشید و چه بخواهید شرکتی حرفهای در این خصوص استخدام کنید، بازاریابی اینترنتی باید امری زنده و پویا باشد.
اجازه ندهید بخشهایی از سایتتان کهنه و قدیمیشود، در غیر اینصورت جایگاه خود را در ذهن مخاطبان از دست خواهید داد و نخواهید نتوانست پلههای موفقیت را طی کنید.
اگر از کلیک کردنها و فروشها نتیجهای عاید شما نمیشود، به تبلیغی پلاکاردی ( تبلیغی که روی یک سایت یا مرکز خدمات عمده ظاهر میشود) یا سرمایه گذاری بر روی یک کلیدواژه (واژهای که افراد برای جست و جوی سایتها به کار میبرند و شما میتوانید پولی بپردازید تا پیامتان با واژهای خاص مرتبط شود)، ادامه ندهید. هر ماه به تغییر و اصلاح بپردازید. اینترنت رسانهی بازاریابی پویایی است. شما نیز پویا باشید.
۲- اصل بازخورد از مشتریان در بازاریابی اینترنتی
هر بار که کسی از سایت شما بازدید میکند، یعنی به شما و محصولاتتان علاقه نشان داده است. ( یا آنکه راه گم کرده است که البته اگر سایتتان به درستی نام گذاری و به وضوح طراحی شده باشد تا کسی نتواند آن را با انواع حرفههای نامربوط اشتباه بگیرد، بعید است چنین اتفاقی بیفتد).
وقتی کسی علاقه نشان میدهد، شما هم به او علاقهمند میشوید. پس هر آیا پلههای موفقیت مالی را میشناسید؟ فعالیتی که انجام میدهید و به هر شکل که سایتی بر پا میکنید، مطمئن شوید که اطلاعات مربوط به بازدیدکنندگان را که مرتباً برای شما فرستاده میشود، جمع آوری و تفسیر میکنید. شما برای موفقیت در بازاریابی اینترنتی باید به طور پیوسته با مشتریان در ارتباط باشید و نظر آنها را تأمین کنید.
از ISP تان بپرسید که چه نوع گزارشهایی میتواند در اختیارتان قرار دهد. احتمالاً بسیار بیشتر از آنچه خواهد بود که شما فرض میکردید. با در اختیار داشتن این گزارشها پی میبرید که بر خلاف سایتهای قوی و بزرگ اینترنت، تعداد بازدیدکنندگان سایت شما زیاد و در حد مطلوب نیست. شک نیست که میلیونها نفر از گوگل برای جست و جو استفاده میکنند، اما یک سایت معمولی فقط ده بیست بازدید کننده در روز دارد.
۳- اصل عنوانبندی و برچسب در بازاریابی اینترنتی
باید با کلمات یا اصطلاحات مناسب برای سایت خود برچسب درست کنید، به شکلی که محتوای آن را برای موتورهای جست و جو توصیف کند، به این ترتیب سهولت یافتن آن را تضمین کردهاید و میتوانید به موفقیت در بازاریابی اینترنتی امیدوار باشید.
نخستین چیزی که به اصطلاح طراحان سایتهای اینترنتی لازم دارید ردیف عنوان بندی (Header block) است که در زبان برنامه نویسی اینترنت به آن HTML میگویند تا کلماتی را برای توصیف سایت شما کد بندی کند.
آن را چیزی مشابه عنوان در یک آگهی فرض آیا پلههای موفقیت مالی را میشناسید؟ کنید، با این تفاوت که در اینجا باید شفاف، دقیق و ساده باشد (موتورهای جست و جو چیزی از خلاقیت نمیفهمند). در این ردیف میتوان برچسب عنوان را کار گذاشت تا موتورهای جست و جو، آن را بخوانند و وقتی کسی جست و جویی مرتبط با آن را انجام میدهد، موتورهای جست و جو سایت شما را برای نمایش انتخاب کنند.
۴- اصل لینک دهی به سایتهای برتر در بازاریابی اینترنتی
موتورهای جست و جو هر روز بیلیونها سایت را در نتیجهی جست و جوی کاربران، جایدهی (فهرست بندی) میکنند. بسیاری از مشتریان احتمالی، جایی در این فهرست قرار گرفتهاند. گوگل به تنهایی ۳٫۳ بیلیون صفحهی اینترنتی را فهرست بندی میکند. شما مثل سوزنی هستید در یک انبار کاه. از آنجا که موتورهای جست و جو هنگام رتبه بندی صفحات به ترافیک آنها نظر میکنند، هر فعالیتی که از طریق ارتباط مستقیم با مشتریانتان برای افزایش ترافیک سایت انجام دهید، ممکن است مفید باشد.
در بازاریابی اینترنتی باید لینکی به سایتهای مرتبط داشته باشید تا رتبهی بهتری کسب کنید. شما میتوانید استراتژی ساده اما قدرتمندی را برای موفقیت در بازاریابی اینترنتی در این خصوص به کار برید، یعنی انجام دادن تحقیقی مشابه آنچه مشتریانتان ممکن است انجام دهند و ببینید کدام سایتها در ده جایگاه اول ظاهر میشوند.
سپس با بازدید هرکدام از آنها ببینید در کدام یک از آنها فضا یا راهی برای ایجاد لینک، از سایت خودتان به آن پیدا میکنید. مثلاً شرکتی که محصولات شما را توزیع میکند، یا برعکس، لینکی طبیعی به سایت شماست.
اخبار رسمی هویت منتشر کننده را تایید میکند ولی مسئولیت صحت مطلب منتشر شده بر عهده ناشر است.
هیچ سنی برای آغاز یک کسب و کار دیر نیست.
Last updated 26 فروردین 1399
تفکر غالب در بین بسیاری از افراد این است که اغلب، کارآفرینان جوان از شانس بیشتری برای موفقیت در کسب و کار خود برخوردارند. در نگاه اول اینگونه به چشم می آید که این گروه کم و سال که در صدر ایستاده اند، پله های ترقی را بهتر از سایرین که سن بیشتری دارند، طی می کنند.
به عنوان مثال می توان از مارک زاکربرگ (موسس فیس بوک)، مت مولنوگ (موسس وردپرس)، پیت کشمور (موسس شرکت Mashable) و استیو جابز (موسس شرکت اپل) در سطح بین المللی و شهرام شاهکار (موسس اسنپ)، تبسم لطیفی (بنیانگذار سایت مامانپز) اشاره کرد . همه این افراد در اوایل ۲۰ سالگی کسب و کار خود را راه اندازی کرده و در فهرست کارآفرینان موفق قرار گرفتند.
بیشتر بخوانید: کسب و کار شما چه رنگی است؟
اما بی شک سن سال شما عامل اصلی تعیین این که کسب و کار شما موفق می شود یا خیر، نیست. لئو گودوین (موسس GEICO) در ۵۰ سالگی، هارلند دیوید (بنیانگذار KFC) در ۶۲ سالگی و رابرت نویس (موسس Intel) در ۴۱ سالگی کسب و کار خود را آغاز کردند. این ۳ نمونه و بسیاری در موارد دیگر نشان می دهند که موفقیت یک کسب و کار به طور مستقیم با سن بنیانگذار آن ارتباط ندارد.
در حقیقت، کاملا برعکس است؛ کسانی که کسب و کار خود را دیرتر شروع می کنند، شانس بیشتری برای رسیدن به موفقیت دارند. یکی از تحقیقاتی که در این زمنیه انجام شده است، نشان می دهد اگر شما بیش از ۵۵ سال سن داشته باشید، دو برابر شانس بیشتری نسبت به همتایان خود که زیر ۳۵ سال هستند، خواهید داشت. متقاعد نشدید؟
در اینجا ۱۰ دلیل را برای شما بیان خواهیم کرد که چرا افراد با سن بالا از شانس بیشتر نسبت به جوانترها در موفقیت برخوردار هستند.
۱- شما تجربه زندگی دارید
مهم ترین، واضح ترین و غیر قابل انکارترین مزیت شروع کسب و کار در سنین بالا این واقعیت است که شما در حال حاضر تجربه سال ها زندگی دارید که می توانید در کار خود از آن استفاده کنید. شما جهان دیده شده اید و الان در سطحی از آگاهی در رابطه با کسب و کارها هستید که آن را در ۲۰ سالگی خود نداشتید. شما برای انجام گام های مورد نیاز در فرآیند راه اندازی کسب و کار (حتی مراحلی که بسیار سرگرم کننده نیست)، به صورت یک به یک، به منظور دادن بهترین شانس به کسب و کارتان برای موفقیت نسبت به جوانان صبور تر هستید.
هرچند ممکن است شما تجربه لازم در برخی از فرایندهای راه اندازی کسب و کار را نداشته باشید، با این حال اهمیت چیزهایی مانند داشتن یک طرح کسب و کار، ایجاد یک طرح مالی مناسب و همچنین انجام تحقیقات بازار را کاملا درک خواهید کرد. شما این واقعیت را می دانید که به آیا پلههای موفقیت مالی را میشناسید؟ افرادی نیاز دارید تا در زمینه هایی که خودتان کمبود دارید، کارهای شما را انجام داده و کمک تان کنند.
۲- شما افراد بیشتری را می شناسید
در این مرحله از زندگی، شما احتمالا یک شبکه بزرگ و متنوع از همتایان و همکاران خود را ساخته اید. و چون یک کسب و کار جدید اغلب نیاز به بستر برای رشد دارد، زمانی که شروع به فعالیت می کنید ارتباطات شما ارزشمند خواهد بود. در آیا پلههای موفقیت مالی را میشناسید؟ مورد همه افرادی که تا به حال در طول زندگی خود ملاقات کرده اید، فکر کنید. آن ها می توانند به شما در زمینه کار جدیدی که می خواهید شروع کنید مشاوره داده و کمک تان کنند (وکلا، حسابداران، بازاریابان، سرمایه گذاران ، برنامه ریزان مالی، مشاوران املاک، پیمانکاران، طراحان و نویسندگان). اغلب ساختن چنین شبکه قوی سال ها طول می کشد، بنابراین سن مطمئنا یک دارایی در این وضعیت است.
بیشتر بخوانید: چگونه هرگز بیکار نمانیم؟
با داشتن تجربه در دنیای کسب و کار، شما همچنین اهمیت شبکه را درک می کنید و می توانید در زمان لازم برای پیشبرد پروژه ها از این رابطه ها و معرفی استفاده کنید. این اغلب می تواند شبکه شما را به دو برابر یا حتی سه برابر گسترش دهد، به شما این امکان را می دهد که به تمام منابع لازم برای شروع یک کسب و کار دسترسی داشته باشید.
۳- شما بهتر می دانید که چگونه اهداف را تنظیم کنید.
تنظیم اهداف بخشی جدایی ناپذیر از فرایند شروع و اجرای یک کسب و کار و فوق العاده ضروری است. در سال های جوانی، ما خیلی اهمیت تعین اهداف به صورت هوشمندانه برای رسیدن از سطحی به سطحی بالاتر را، درک نمی کنیم.
وقتی که اهداف تعیین شدند، روند با فرایند، چگونگی رسیدن به یک نتیجه مطلوب (اهداف)، و همچنین اقداماتی که شما برای رسیدن به این نتیجه باید در نظر داشته باشید و انجام دهید، در مرحله دوم بعد از تعیین اهداف قرار می گیرند. تجربه زندگی شما همچنین به شما کمک خواهد کرد که برای دستیابی به هدف، مسیرهای مختلفی وجود دارد که می توانید برای رسیدن به اهداف خود ان ها را در نظر بگیرید، در نظر بگیرید، پس می توانید اثربخش تر، مقرون به صرفه تر و کارآمدتر حرکت کنید.
۴- شما برای سرمایه گذاران مزایای بیشتری خواهید داشت.
در حالی که کارآفرینان جوان اغلب مورد توجه سرمایه گذاران قرار می گیرند،بخاطر اینکه سرمایه گذاران می توانند از آنها سهم مالکیت بزرگتر بگیرند و کنترل بیشتری بر کسب و کار داشته باشند، می توان این طور هم برداشت کرد که کارآفرینان مسن تر شانس بهتری برای رسیدن به موفقیت هستند بدلیل تمام پتانسیل هایی که برای ارائه دارند. به گفته Entrepreneur.com، بسیاری از سرمایه گذاران ریسکی به دنبال کارآفرینان قدیمی، با تجربه هستند. همانطور که سوزان شترره Susan Schreter اشاره می کند، بهترین سرمایه گذاران فرصت طلب هستند و با حمایت از کارآفرینان قدیمی تر و عاقل تر که قبلا اشتباه کرده اند(تجربه کسب کرده اند)، می توانند سرمایه گذاری های دقیق تر انجام دهند.
۵- شما نسبت به آنچه علاقه مند هستید، آگاهی دارید.
بسیاری از کارآفرینان جوان می دانند که بایستی یک نوع کسب و کار را شروع کنند، اما ممکن است دقیقا ندانند که چگونه می خواهند این کار را انجام دهند. آن ها چون زمان کافی برای پرورش ایده ای که واقعا نسبت به آن علاقه مند هستند را ندارند، با این مشکل مواجه می شوند. ریچارد برانسون می گوید: “اشتیاق یکی از موثرترین انگیزاننده ها برای ایجاد یک کسب و کار و در اغلب یک پیش بینی کننده قوی برای اینکه آیا ایده شما به موفقیت می رسد یا نه، است.” بدون علاقه و اشتیاق برای کار، احتمالا ایده کسب و کار شما از بعضی لحاظ شکست خواهد خورد. کارآفرینان قدیمی تر می دانند از چه چیزی لذت می برند و به چه چیزی علاقه ندارند. از این طریق می توانند یک کسب و کار جدید را مناسب با علاقه مندی خود شروع کنند.
۶- شما دارای بینش و دانشی هستید که بسیار ارزشمند است.
در سال های اخیر، تغییرات اقتصادی از صنعتی به سمت دانش بنیان بوده است. این به این معنی است که بسیاری از شما این فرصت را برای ادامه کار به خوبی و به دور از سن سنتی بازنشستگی دارید. در واقع سن، شما را به عنوان یک فرد حرفه ای، ارزشمند تر می کند. زیرا اغلب بدان معنی است که شما مهارت و دانش بیشتری را برای عرضه دارید. این تغییر اقتصادی همچنین از کارآفرینان قدیمی تر که تصمیم می گیرند با تاخیر وارد کار شوند، حمایت می کنند، زیرا شما می توانید تجربه خود را به یک محصول بسیار مورد پسند تبدیل کنید.
۷- شما از لحاظ مالی در امنیت هستید
شروع کسب و کار هنگامی که شما جوان هستید، بدان معنی است که شما احتمالا هزینه های مالکیت کسب و کار را همراه با سایر سرمایه های عمده زندگی که بسیاری از ما به آن مواجه هستند، خواهید پرداخت: پرداخت وام، هزینه های کودکان (مراقبت از کودکان، تحصیل، ورزش، تعطیلات)، مراقبت های بهداشتی، بیمه ، پرداخت خودرو، بازپرداخت وام دانشجویی و پس انداز بازنشستگی. در حالی که هزینه ها هرگز واقعا از بین نمی روند، اما هرچه بزرگتر می شوید، بیشتر احتمال دارد درصد قابل توجهی از هزینه های پیشین شما تمام شده باشد. این یعنی پول نقد برای سرمایه گذاری در کسب و کار شما آزاد شده است. به علاوه، با داشتن مسئولیت های مالی کمتر، پس ایده شروع یک کسب و کار ریسک کمتری خواهد داشت، زیرا از لحاظ نظری، اگر شکست بخورید، خیلی کمتر چیزی از دست دادید (یا فشار کمتری را متحمل شده اید).
۸- شما بخش زیادی از روش های شروع به کار را می دانید.
هنگامی که شما جوان هستید، تجربه محدودی دارید، ارتباطات محدود و سرمایه محدود ، بنابراین گزینه های راه اندازی شما اغلب محدود است – معمولا تنها راه شما برای راه اندازی یک کسب و کار ، بوت استرپ کردن است، مگر اینکه شما همیشه یک پشتیبان مالی داشته باشید. به عنوان یک حرفه ای با پشتوانه مالی، شما گزینه های بیشتری بر سر راه خود برای کارآفرینی دارید. مطمئنا شما می توانید یک کسب و کار جدید را از صفر شروع کنید، اما این تنها گزینه ی پیش روی شما نیست. شما می توانید یک حق امتیاز خریداری کنید، با استفاده از قدرت یک نام تجاری که در حال حاضر موفقیت آمیز است و آن را میراث خود کنید. شما همچنین می توانید یک همکاری با یک کارآفرین ایجاد کنید و هزینه ها، میزان کار و سود را تقسیم کنید. یا شما می توانید خودتان سرمایه گذار باشید، یا حتی میتوانید در طرف مقابل فعالیت کنید و با سرمایه گذاری برای ایده کسب و کار دیگران، اقدام کنید. در عوض شما درصدی از کسب و کار را آیا پلههای موفقیت مالی را میشناسید؟ به دست می آورید، و کار را دیگران انجام می دهید.
بیشتر بخوانید: ایده؛ بنیان کسب و کار
۹- شما کوله باری از تجربه را به همراه دارید.
شکست بخشی از زندگی است، و هر چه سن ما بیشترباشد ما شکست های بیشتری را در طول زندگی تجربه کرده ایم. این که آیا شما دو شکست بزرگ در لیست خود داشته یا ۲۲ ساله هستید، این دو به دو دلیل اصلی هستند. اول، مهم ترین بخش از هر شکست، درس هایی است که در این روند آموخته اید. هر شکستی به شما اهمیت آمادگی، کار سخت و علت نیاز به طرح یا برنامه احتمالی را یاد داد. دوم، ترس از شکست شما احتمالا در حال حاضر بسیار کمتر از آن است که در جوانانی شما بوده است. از آنجایی که ترس از شکست در شما ،می تواند ناشی از ناتوانی در تصمیم گیری باشد، عدم اعتماد بنفس و تنبلی،باشد . ترس کمتر می تواند دلیل مهمی باشد که کارآفرینان مسن تر آسان تر می تواننند کاری را شروع کنند.
۱۰- شما از اعتماد به نفس بالایی برخوردارید
شما آگاهید نسبت به تمام این شکست هایی که ما در مورد آن صحبت کردیم؟ علاوه بر درس های ارزشمندی که آموخته شده بخاطر شکست ها، این شکست ها مزیتی هم دارند- آنها اعتماد به نفس شما را تقویت می کنند و باعث می شوندبه شما انگیزه دهند که شما بهتر عمل کنید. بسیاری از کارآفرینان جوان، اعتماد به نفس بالا و میزان اطمینان خاصی را به طور طبیعی دارند، اما بسیاری از این ها از خوش بینی مطلوب انها نسبت به ایده کسب و کارشان سرچشمه می گیرد که قرار است موفق شود. خوشبینی برای شروع یک کسب و کار قطعا مورد نیاز است، اما زمانی که این خوش بینی را به دست آورید و اعتماد به نفس هم آیا پلههای موفقیت مالی را میشناسید؟ به ان اضافه شود، موفقیت به همراه خواهد داشت. به عنوان یک حرفه ای با تجربه، شما در حال حاضر هم طعم برنده شدن و هم طعم شکست را چشیده اید، و با اعتماد به نفسی که کسب کرده اید می توانید چالش کسب و کار شخصی را بپذیرید.
بنابراین اگر شما دارید بزرگ و بزرگتر (سن تان بالاتر می رود) می شوید و احساس می کنید شانس شما برای کارآفرینی، هر سال کمتر و کمتر می شود، دوباره فکر کنید. اکنون ممکن است زمان مناسب برای شروع یک کسب و کار کوچک باشد. تنها کافیست ترس های خود را کنار بگذارید. شما نیازمند یک تغییر هستید، این تغییر را برای خود خلق کنید.
نردبان یادگیری – پله اول
مفهوم نردبان یادگیری یا چهار گام شایستگی را حتماً همه میشناسید. این مدل، چهار مرحله را برای توسعه پیشنهاد میدهد. میدانم که همه با آن آشنا هستید، اما فکر کردم آیا پلههای موفقیت مالی را میشناسید؟ شاید نگاهی دیگر، یا بیانی دیگر، ولو الکن، این موضوع ساده را که همه میدانیم، یادآوری کند.
به نظرم رسید که این مدل را در چهار نوشته مجزا توضیح دهم که بتوانم بیشتر بنویسیم و حوصله شما را سر نبرم. این قسمت اول از این مجموعه چهار قسمتی است. گام اول، مرحله ای است که نمیدانیم که نمیدانیم، یا عدم شایستگی ناخودآگاه، یا Unconscious Incompetence. همه ما در حوزه هایی در این مرحله هستیم، واقعاً نمیدانیم که در آن حوزه مهارت نداریم. ممکن است آن قدر دور باشیم که اصلاً فکر کنیم که چنین مهارتی وجود ندارد که ما آن را نداریم، یا شاید یکی دو بار گذرا با عدم شایستگی در آن حوزه مواجه شده باشیم، اما فکر نکرده باشیم که این مهارت را نداریم و میتوانیم داشته باشیم. راستی چطور میشود که در حوزه ای ندانیم که محدودیتی داریم؟ به نظرم پاسخ خیلی روشن است. بیائید یک مثال ساده را در نظر بگیریم. یک کودک نوپا، آیا میداند که برای جلب محبت نیاز دارد که او هم کاری بکند؟ او همواره محبت را بی هزینه و زحمتی از والدینش دریافت کرده است، پس نیازی به جلب محبت حس نمیکنید و نمیداند که جلب همراهی و محبت، یک مهارت است و کارهایی طلب میکند.
همین کودک در مدرسه متوجه میشود که عده ای از دوستانش، محبوب همه هستند و او چنین نیست. ابتدا با موج اندیشه های منفی مواجه میشود، فکر میکند که آدم تنها و بدبختی است که کسی دوستش ندارد، امر کسی باشد که به او بگوید همه فلانی را دوست دارند، چون چنین و چنان میکند.
در سازمان هم همین است. همکاری هست که روابط عمومی خوبی دارد، به قول دوستان، کمتر با تکل توی چشم مخاطب میرود، کمتر تندی میکند و همه را به حساب می آورد، همه هم به او کمک میکنند که به اهدافش برسد. همکار دیگر اما او را به تملق متهم میکند، یا گله میکند که او مادرزادی اینطور است، و من نیستم، یا بهانه های دیگر.
تقریباً همیشه وقتی هدفی نداریم، خیلی احتمال دارد که متوجه نشویم که در حوزه ای محدودیتی داریم.
آدمهای خوشبخت، محدودیت در یک حوزه را با تجربه متوجه نمیشوند، گاهی با مطالعه، گاهی با بازخورد گرفتن، و با وسایل و روشهای مشابه متوجه میشوند که فلان محدودیت را دارند. آدمهایی پی جو تر و اهل مطالعه تر، (نمیدانم چرا یاد پزشک سریال در حاشیه افتادم که میگفت دهانت را باز کن، بعد میگفت : بازکن تر!)، به روشهایی با آسیب کمتر متوجه محدودیتهای خود میشوند. آنها که خود را کامل بدانند، معمولاً در مواجهه با یک عارضه متوجه میشوند که محدودیتی دارند و بعد از آن هم مدتی طول میکشد تا برای رفع آن فکری بکنند و اصلاً بپذیرند که آن محدودیت، قابل رفع است.
یکی از مزایای هدف گذاری این است که محدودیتهای خود را برای رسیدن به آن اهداف در می یابیم و برای رفع آنها اقدام میکنیم. نوشته من کیستم را اگر نگاه کنید، آنجا شاید این ربط را بهتر متوجه شوید. وقتی به این موضوع توجه کنید، آن وقت شاید این نتیجه تحقیقی را بهتر قبول کنید که مدیرانی با خودآگاهی بالاتر، اثربخشی تا 25% بیشتر داشته اند!.
تا قبل از یکی از این اتفاقات، ما در مرحله اول از نردبان یادگیری هستیم. آنجا هیچ اتفاقی نمی افتد، در کنج راحتی نشسته ایم و فکر میکنیم که این اوضاع خوب، تا ابد برقرار است. در برخی حوزه ها تا پایان عمر در این گام میمانیم، یا نیازی به آن مهارت پیدا نمیشود، یا پیدا میشود و ما درک نمیکنیم، یا فنجان ذهنمان آن قدر پر است که جائی برای قطره جدیدی در آن نیست.
دقت بفرمائید که یا ضرورتی پیدا نمیشود، یا میشود و ما درک نمیکنیم. این مهم است، وقتی متوجه نمیشویم، همیشه فکر نکنیم که ضرورتی نبوده، شاید بوده و ما درک نکرده ایم. برای همین است که مثلاً میگویند اگر مدتهاست کسی با شما مخالفت نمیکند، خوب است کمی به علت آن فکر کنید.
بزرگترین تهدید در این گام این است که ممکن است خیلی دیر متوجه محدودیتمان بشویم. دیر یعنی یا زمان زیادی برای رفع آن نداشته باشیم، یا زمان کافی برای کاربرد آن مهارت، وقتی درکش کردیم و یافتیمش، نداشته باشیم. اما بیائید ضمن آنکه بیشتر فکر کنیم، ناامید هم نباشیم.
در نوشته بعدی از پله دوم خواهم نوشت، وقتی که دانستیم، چه میشود؟
بیائید از محدودیتهای خود بنویسیم، بهترین شروع این است که بنویسیم که چرا هر بار به هدفی نرسیدیم؟ چه مهارتی میتوانست به ما کمک کند. پول؟ ارتباطات؟ اینها هم با مهارتهایی قابل دستیابی هستند. شما چه فکر میکنید؟
دیدگاه شما