مدیریت ریسک چیست؟
مدیریت ریسک یکی از شرطهای ضروری برای موفقیت در معاملهگری فعال (Active trading) است و بااینوجود اغلب نادیده گرفته میشود. باید در نظر داشت یک تریدر بدون استراتژی مدیریت ریسک مناسب، حتی پس از سود بسیار تنها با یک یا دو معامله بد همهچیز را از دست خواهد داد. مدیریت ریسک به کاهش ضرر کمک میکند و همچنین میتواند معاملهگران را در برابر از دست دادن کل سرمایه بیمه کند. اگر شما ریسک یک معامله را مدیریت کنید، درهای کسب درامد در بازار برای شما باز خواهد شد.
در ادامه به برخی از استراتژیهای ساده مدیریت ریسک برای محافظت از سود و سرمایه شما، میپردازیم.
پایبند بودن به قانون یک درصد
بسیاری از معاملهگران روزانه از قانون یک درصد پیروی میکنند. این قانون به این صورت است که شما هرگز نباید بیش از یک درصد از کل سرمایه خود را در یک معامله قرار دهید. بنابراین اگر برای مثال ۱۰ هزار دلار در حساب معاملاتی خود دارید، موقعیتی که قصد ورود به آن را دارید، تحت هیچ شرایطی نباید بیش از ۱۰۰ دلار باشد؛ یعنی یک درصد از کل سرمایه شما!
این استراتژی در بین سرمایهگذاران خردی که سرمایه زیادی ندارند بسیار محبوب است. هرچند گاهی این افراد ریسک بیشتری کرده و با دو درصد از کل سرمایه خود وارد یک معامله میشوند.
بد نیست بدانید که سرمایهگذاران بزرگتر حتی درصد کمتری از کل سرمایه خود را درگیر یک معامله میکنند. چرا که هرچه میزان سرمایه شما بیشتر باشد به طبع نسبت ریسک به ریوارد در معاملات آن اندازه موقعیت معاملاتی (Position) شما نیز بزرگتر خواهد بود.
بهترین راه برای متعادل نگهداشتن ضرر و زیان، این است که این قانون را رعایت کنید و هیچوقت بیشتر از ۲ درصد از کل سرمایه خود را درگیر یک معامله نکنید. در غیر این صورت کل سرمایه شما در معرض ریسک زیادی قرار خواهد داشت.
تنظیم نقاط حد ضرر و سود (Stop-Loss & Take-Profit Points)
نقطه حد ضرر، قیمتی است که در آن معاملهگر سهام خود را میفروشد و میزان ضرر را به جان میخرد. این مسئله اغلب زمانی رخ میدهد که روند معامله طبق انتظار یک معاملهگر پیش نرود. اصولاً نقاط حد ضرر برای این است که معاملهگر دچار توهم ذهنی “قیمت دوباره برمیگردد” نشده و با کمک نقطه حد ضرر، از ضررهای بیشتر جلوگیری میکند.
بهعنوانمثال اگر سطح کلیدی حمایت یک رمزارز یا یک سهام شکسته شود، معاملهگران به سرعت اقدام به فروش آن دارایی نسبت ریسک به ریوارد در معاملات میکنند.
از طرف دیگر نقطه برداشت سود به قیمتی گفته میشود که در آن معاملهگر سهام خود را میفروشد و با کسب سود از معامله خارج میشود. معمولاً این نقاط کمک میکنند که یک معاملهگر سود مطمئنه از یک معامله را به دست آورد.
بهعنوانمثال، اگر رمزارز یا سهامی پس از یک حرکت بزرگ صعودی به سطح مقاومتی کلیدی خود نزدیک شود، معاملهگران ممکن است پیش از رسیدن قیمت به ثبات نسبی در نزدیکترین مقاومت کلیدی اقدام به فروش دارایی کنند.
برنامهریزی معاملات؛ بخشی جدانشدنی از زندگی یک معاملهگر موفق
معاملهگران موفق معمولاً این عبارت را نقل میکنند: ” از قبل برای معاملات خود برنامهریزی کنید و اجازه بدهید این برنامهریزیها معاملات شما را پیش ببرند.” برنامهریزی کردن، اغلب فاصله بین موفقیت و شکست است.
مشخص کردن حد ضرر (Stop Loss) و نقطه برداشت سود (Take Profit) دو بخش کلیدی از برنامهریزی یک معاملهگر موفق است. یک تریدر موفق میداند که تا چه اندازه حاضر است برای یک دارایی هزینه کند و با چه قیمتی مایل است آن را بفروشد.
با دانستن این موارد، شما میتوانید احتمال بازدهی معاملات خود را با اهداف تعیینشده بسنجید و اگر میانگین سود مناسب باشد، وارد معاملات مذکور شوید.
در سوی دیگر یک تریدر ناموفق غالباً بدون داشتن برنامه در مورد نقاط فروش سود یا زیان، وارد معامله میشوند. درست مانند قماربازان به صورت پنجاهپنجاه و با تکیه بر شانس پیش میروند. آنها در این حین ناگهان مغلوب احساسات شده و معاملات احساسی جای معاملات منطقی را میگیرد. در ادامه با هر ضرر افراد معمولاً دوست دارند صبر کنند و امیدوارند که بتوانند پول ازدسترفته خود را به شکلی جبران کنند، درحالیکه اگر سود کنند به طمع کسب سودهای بیشتر شروع به معاملات بیپروا میکنند.
محاسبه بازده مورد انتظار
تنظیم نقاط حد ضرر و حد برداشت سود برای محاسبه بازده مورد انتظار نیز ضروری است. این محاسبه برای معاملهگران یا تریدرها از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است زیرا به کمک آن انتظارات از معامله شکلی منطقی پیدا خواهد کرد. همچنین، این محاسبه روشی سیستماتیک برای مقایسه معاملات مختلف بوده و نهایتاً به کمک آن میتوان سودآورترین معاملات را انتخاب کرد.
با استفاده از فرمول زیر میتوان بازده مورد انتظار را محاسبه کرد:
[(احتمال سود) x (حد سود % سود)] + [(احتمال ضرر) x (حد ضرر% ضرر)]
[(Probability of Gain) x (Take Profit % Gain)] + [(Probability of Loss) x (Stop-Loss % Loss)]
بازده مورد انتظار یک معاملهگر فعال را میتوان به کمک این محاسبه به دست آورد. معاملهگران از این فرمول برای سایر موقعیتهای معاملاتی استفاده میکنند تا نهایتاً دارایی یا رمزارزی که بیشترین بازده را دارد انتخاب کنند. علاوه بر این احتمال سود یا ضرر را میتوان با استفاده از شکستهای تاریخی و شکست از سطح حمایت یا مقاومت نیز محاسبه کرد، هرچند برخی از معاملهگران به کمک تجربه و دانش خود، این میزان را بر پایه علم حدس میزنند.
تنوعبخشی و هج بودن (Hedge)
هرگز تخممرغهای خود را در یک سبد قرار ندهید تا مطمئن باشید که از معاملات خود حداکثر استفاده را میبرید. اگر تمام پول خود را در یک سهام یا یک رمزارز قرار دهید، در واقع خود را برای یک ضرر بزرگ آماده میکنید. بنابراین به یاد داشته باشید که باید به سرمایهگذاریهای خود تنوعبخشید. تنوعبخشی شامل مسائل زیادی از جمله صنعتی که در آن سرمایهگذاری کردهاید، بازارهای متفاوت و یا حتی مناطق جغرافیایی مختلف میشود. این مسئله نهتنها به شما کمک خواهد کرد تا ریسک خود را مدیریت کنید ، بلکه فرصت سرمایهگذاریهای بیشتری را در اختیار شما قرار میدهد.
همچنین ممکن است زمانی مجبور به حفظ یا هدج کردن(Hedge) موقعیت معاملاتی خود باشید. معمولاً از هدج در زمانی استفاده میشود که معاملهگر به دنبال کاهش اثر نامطلوب حرکت قیمت است. در این مواقع فرد با اقدامی در مخالف جهت بازار یک ارز یا اقداماتی جبرانی برای حفظ سرمایه، از خود در برابر ریسک محافظت کرده و در زمان آرامش بازار، از این استراتژی دفاعی خارج میشود.
نسبت ریسک به پاداش یا R%
نسبت ریسک به سود یا پاداش، به میزان سود احتمالی دریافتی به ازای هر واحد دارایی در معرض خطر و ریسک سرمایهگذاری گفته میشود. بسیاری از سرمایهگذاران از محاسبه بازده مورد انتظار سرمایهگذاری و نسبت ریسک / پاداش استفاده کرده تا ریسک موردنیاز برای یک بازده مطلوب را محاسبه کنند.
یک سرمایهگذاری با نسبت ریسک به پاداش ۱ به ۷ (۱:۷) به این معنی است که یک سرمایهگذار حاضر است با احتساب کسب ۷ دلار، بر سر ۱ دلار از سرمایهاش ریسک کند. به همین ترتیب نسبت ریسک / پاداش ۱ به ۳ (۱:۳) نشان میدهد که یک سرمایهگذار برای کسب ۳ دلار سود باید ۱ دلار سرمایهگذاری کرده و بر سر آن ریسک کند.
برای محاسبه ریسک مجدداً نیاز به تعیین نقطه حد ضرر داریم (stop-loss) بین نقطه ورود ما به معامله و میزانی کمتر از این نقطه تعیین میشود.
معمولاً بازهای بین ۲ تا ۸ درصد، نقطه مناسبی برای تعیین حد ضرر محسوب میشود اما تعیین این میزان بستگی به نوع بازار و روحیه معاملهگر هم دارد.
نقطه حد سود (Take-Profit) که قبلاً به کمک بازده مورد انتظار محاسبه و پیشبینیشده است، نیز برای تعیین نقطه خروج مورداستفاده قرار میگیرد.
یک معاملهگر قصد دارد سهمی از یک دارایی را به قیمت ۲۹۰ تومان خریداری کند و حد ضرر را روی ۲۶۰ و نقطه سود را روی ۳۸۰ تومان تعیین کرده است. بنابراین ریسک این معامله به ازای هر سهم ۳۰ تومان و احتمال سود آن ۸۰ تومان است.
با تقسیم ریسک بر پاداش به یک نسبت عددی خواهیم رسید که در این مثال به شکل زیر است:
۰.۳۷۵ = ۸۰ / ۳۰ = ریسک/پاداش
اگر نسبت حاصلشده عددی بزرگتر از ۱.۰ باشد، ریسک معامله بیشتر از سو بالقوه آن در یک معامله است پس در نتیجه این معامله ریسک زیادی به همراه دارد. اگر این نسبت عددی کوچکتر از ۱.۰ باشد، سود بالقوه این معامله از ریسکی که متحمل خواهیم شد، بیشتر است.
سخن آخر
یک معاملهگر یا تریدر حتی پیش از ورود به یک معامله، باید نقاط ورود و خروج خود را مشخص کند. با بهرهگیری از حد ضرر مؤثر، نهتنها از ضرر مالی جلوگیری شده بلکه تعداد دفعات خروج غیرضروری از یک معامله نیز به حداقل میرسد. همینطور با استفاده از روش محاسباتی بازده مورد انتظار و نسبت ریسک به پاداش میتوان، دیدی وسیعتر و هوشمندانهتری نسبت به معاملاتی که در آنها قدم میگذاریم پیدا کنیم و در پایان، برنامه نبرد را از پیش برنامهریزی کنید تا از قبل بدانید که در جنگ پیروز شدهاید.
نسبت ریسک به ریوارد در معاملات
آنالیز قبل از بازگشایی بازار یورو دلار
ستاپ قیچی از تیموتی مورگ (زبان اصلی)
پکیج طلایی ـ مقدماتی ـ ویدئوی پنجم قسمت دوم
افشای ریسک و سلب مسئولیت
فعالیت در بازار های مالی با ریسک همراه است و امکان از دست دادن قسمت، یا کل سرمایه وجود دارد.
کلیه مطالب سایت تحلیل بازار بورس و ارز جنبه علمی آموزشی دارد و عواقب فعالیت در بازار های پر ریسک مالی بر عهده فرد معامله گر میباشد و مجموعه tbba هیچ مسئولیتی در قبال ضرر کاربران و مهمانان سایت نخواهد داشت.
چگونه ریسک سرمایهگذاری خود را کاهش دهیم؟
معاملات در بازارهای مالی (فارکس، سهام، قراردادهای آتی و …) میتواند چالش بر انگیز و همچنین سود آور باشد. قبل از اینکه تصمیم بگیرید در این بازارها و یا معاملات شرکت کنید، شما باید به صورت دقیق هدف از سرمایهگذاری، سطح تجربه و توانایی ریسک سرمایهگذاری خود را در نظر بگیرید. تاکید میشود که تنها مبالغ و سرمایهای که جنبهی ضروری در زندگی شما ندارد را برای معامله استفاده نمایید.
معامله کردن در بازارهای مالی با استفاده از مارجین (لورج) حاوی ریسک بالایی است و ممکن است برای همه سرمایهگذاران مناسب نباشد. لورج بالا میتواند هم به سود شما و هم به ضرر شما کار کند. عملکرد و نتایج در گذشته نشانگر همان عملکرد و نتایج در آینده نخواهد بود. شما باید از ریسک معامله در بازارهای مالی مطلع باشید و با یک مشاور مالی مشورت کنید.
هر نظر، خبر، پژوهش، تحقیق، تحلیل، قیمت و دیگر اطلاعاتی که در این مقاله در اختیار شما قرار میگیرد، باید به عنوان اطلاعات عمومی در نظر گرفته شود و از آن به عنوان مشاور مالی و یا سرمایهگذاری استفاده نشود.
یک معاملهگر حرفهای همیشه یک برنامه معاملاتی دارد و این برنامه معاملاتی از قسمتهای مختلفی تشکیل شده است. کوچکترین قسمت این معامله سیستم معاملاتی، مهمترین آن Risk management (مدیریت ریسک) و بزرگترین آن برنامه بهینه سازی است که یک معاملهگر حرفهای در معاملات خود استفاده میکند تا به سود آوری کامل برسد.
مدیریت ریسک یا Risk Management چیست؟
مدیریت ریسک یکی از مهمترین عنصرهای فرمول موفقیت است؛ یعنی اگر شما قصد دارید موفق شوید لازم است مدیریت ریسک را بلد باشید. برای مثال وقتی برای معامله وارد بازار میشوید، صد درصد باید هدفی داشته باشید. این اهداف میتواند کسب درآمد، زیادکردن سرمایه، شغل جدید، ساخت آینده و … باشد.
یکی از مهمترین مسئلهها در مدیریت ریسک این است که هدفهای شما نباید چیزی باشد که نتیجه آن صرفا خوب کردن حال شما باشد. یعنی اگر احساس میکنید هیجان این کار بالا است و میتوانید از آن لذت ببرید، نباید وارد بازار سرمایهگذاری شوید زیرا این هدف کاملا اشتباه است و هدف یک معاملهگر حرفهای هیچگاه هیجان و شادی نیست، بلکه هدف او فقط سود کردن است.
مدیریت ریسک در معاملات کریپتو بیشتر از این موارد تشکیل شده است که عبارتند از:
- تحلیل خطراتی که میتواند روی سرمایه یک معاملهگر تاثیر بگذارد.
- درک توان ریسکپذیری و مقاوم سازی خود (جلوگیری از خطرات و ضررها)
- به عنوان یک معاملهگر لازم است تکنیکهایی را داشته باشید که در مواقع لازم شما را بیشتر در معرض خطر قرار دهد و در مواقعی که لازم نیست شما را از خطرات زیاد محافظت کند.
- هدف شما باید این باشد که با در خطر گذاشتن سرمایه خود، سودی را بدست اورید که از آن خطر برتری داشته باشد.
تحمل خود را در برابر انواع مختلف ریسک تعیین کنید
هر سرمایهگذاری شامل مقداری از سطح ریسک است. درک نوع ریسک یا ترکیبی از انواع ریسک در کاهش این خطرات پیش رو، ضروری است. دو عاملی که میتواند به شما کمک کند میزان تحمل ریسک خود را تعیین کنید، عبارتند از:
- میزان خالص سرمایه شما
- تعیین میزان ریسکپذیری
ارزش خالص سرمایه شما، داراییهای شما منهای بدهیها هستند. ریسک سرمایه شما پولی است که اگر در یک سرمایهگذاری ضرر کنید، تأثیری در سبک زندگی شما نخواهد داشت. اگر از دارایی خالص بالایی برخوردارید و دارای میزان ریسک قابلتوجهی هستید، توانایی تحمل ریسک بالاتری دارید. اگر ارزش خالص شما کم است و سرمایه ریسک چندانی ندارید، احتمالا با سرمایهگذاریهای محافظهکارانه و کمخطر وضعیت بهتری خواهید داشت و حتما با کاهش ریسک سرمایه گذاری روبهرو خواهید بود.
دقت کافی و واقعبینی مهم هستند
بهطور خلاصه، این مسئله به معنای تحقیق در مورد سرمایهگذاریهای قبلی شما است. شما باید موارد زیر را بررسی کنید:
- تاریخچه سرمایهگذاری
- رشد درآمد
- تیم مدیریتی
- میزان بدهی
این نتایج را با داراییهای دیگر در سبد سرمایهگذاری جدید خود، مقایسه کنید. یکی از معیارهایی که برای کاهش ریسک سرمایه گذاری باید مراقب آن باشید، نسبت ریسک به ریوارد است. شما با تحلیل میزان ریسک و میزان پاداشی که برای هر سرمایه در نظر دارید، بهتر پیش خواهید رفت.
تنوع سازی را مهم بدانید
متنوع سازی با پخش سرمایه در محصولات مختلف، از جمله راه های کاهش ریسک سرمایه گذاری در بورس است. بهعنوان مثال، ممکن است ۲۵ درصد پول سرمایهگذاری خود را در سهام الف، ۲۵ درصد را در گواهی سپرده بیمه فلان سازمان، ۲۵ درصد را در اوراق قرضه و ۲۵ درصد دیگر سرمایه خود را در املاک و مستغلات قرار دهید. اگر شرکت الف با بازده کمی مواجه شود، شما همچنان سود کسب خواهید کرد، اما پتانسیل سود شما کاهش مییابد. زیرا فقط بخشی از پول شما در سهام سرمایهگذاری شده. اگر سرمایه کمی در الف داشته باشید، ضرر شما نیز محدود است، زیرا ۷۵ درصد از پول شما در محصولات دیگر سرمایهگذاری میشود.
سرمایهگذاریهای خود را بهطور منظم کنترل کنید
تخصیص مناسب سرمایه شما به عواملی مانند مدتزمان سرمایهگذاری و خلقوخوی سرمایهگذاری شما بستگی دارد. بهعنوان مثال، یک سرمایهگذار محافظهکار ممکن است ۴۰ درصد از پرتفوی خود را در اوراق قرضه میانمدت، ۲۵ درصد را در سهام بزرگ، ۱۰ درصد را در اوراق کوتاهمدت، ۱۰ درصد را در سهام متوسط و ۱۰ درصد را در سهام کوچک، قرار داده باشد. لازم است که حداقل یکبار در سال، دارایی خود را ارزیابی کند و داراییهای جدید را در صورت لزوم خریداری کرده یا بفروشد تا سبد سهام خود را به تخصیص مناسب داراییهای جدید برساند. در نتیجه لازم است برای کاهش ریسک نسبت ریسک به ریوارد در معاملات سرمایه گذاری، در صورت لزوم منابع خود را دوباره بررسی کنید.
از تحلیل تئوری نوین پرتفوی استفاده کنید
نظریه پرتفوی مدرن (MPT) نظریهای در مورد چگونگی ایجاد سرمایهگذاری ریسکپذیر، برای ایجاد حداکثر بازده مورد انتظار، بر اساس سطح معینی از ریسک بازار است. هری مارکوویتز در مقاله خود «انتخاب سبدگردانها» که در سال ۱۹۵۲ در یک مجله مالی چاپ شد، پیشگام این نظریه بود. وی بعدا برای کارش در مورد نظریه مدرن سبدگردانها، جایزه نوبل دریافت کرد.
تئوری نوین پرتفوی، استدلال میکند که ویژگیهای ریسک و بازده سرمایهگذاری نباید بهتنهایی مشاهده شوند. بلکه باید از طریق تأثیر سرمایهگذاری روی ریسک و بازده کل سبدگردان ها ارزیابی شود. MPT نشان میدهد که یک سرمایهگذار میتواند مجموعهای از داراییهای متعدد را ایجاد کند که بازده را برای یک سطح معین از خطر، به حداکثر برساند. به همین ترتیب، باتوجه به سطح بازده مورد انتظار، یک سرمایهگذار میتواند یک پرتفوی با کمترین ریسک ممکن ایجاد کند. بر اساس معیارهای آماری مانند واریانس و همبستگی، عملکرد یک سرمایهگذاری فردی، کمتر از تأثیر آن بر کل سبدگردانها است. این مهم را در کاهش ریسک سرمایه گذاری خود فراموش نکنید.
انتخاب پرتفوی چه تأثیری در کاهش ریسک سرمایه گذاری دارد؟
MPT فرض میکند که سرمایهگذاران از ریسکپذیری بالا رنج میبرند. به این معنی که آن ها برای یک سطح مشخص از بازده، پرتفوی کمخطرتر را به نمونه پرخطر ترجیح میدهند. بهعنوان یک موضوع عملی، گریز از ریسک نشان میدهد که اکثر مردم باید در چندین کلاس دارایی، سرمایهگذاری کنند. این مسئله اهمیت متنوع سازی را برای ما بیشتر میکند.
برای درک بهتر این موضوع، ضربالمثل بهظاهر تکراری اما مهم را به یاد بیاورید: «تمام تخممرغهایتان را در یک سبد نگذارید». این مسئله به این معناست که هنگام ورود به عرصه بورس، نباید تمام سرمایه خود را روی یک منطقه متمرکز نسبت ریسک به ریوارد در معاملات کنید. بهتر است که با تکیه بر یک تحلیل تکنیکال حرفهای، سرمایه خود را به ۴ یا ۵ قسمت تقسیم کنید.
نحوه انتخاب پرتفوی بهینه
سبد سهام بهینه به سبد سهامی گفته میشود که سهام پیکربندیشده و درستی را در خود داشته باشد. این سبد، از نظر آماری، بازدهی مطلوب را در سطح معینی از ریسکِ پذیرفتهشده توسط یک سرمایهگذار، ارائه میدهد. تجزیه و تحلیل پرتفوی با فرض اینکه سرمایهگذاران سعی میکنند با وسواس زیاد ریسک را به حداقل برسانند، در حالی که به دنبال بالاترین بازده هستند، بر مفهوم بهینه سبدگردانها تأکید دارد. طبق این تئوری، سرمایهگذاران باید تصمیماتی منطقی برای دستیابی به حداکثر بازده، در سطح قابلقبول ریسک خود، اتخاذ کنند.
سبدگردانها با ریسک بهینه، بهطور کلی در وسط منحنی ریسک تناسب قابل قبول میان ریسک و بازده خود یافت میشوند. اگر فرد از منحنی بالاتر برود، به معنای ریسک بیشتر است. به همین ترتیب، اگر فردی در پایین منحنی حرکت کند، به معنای پرتفویهای کمخطر / کمبازده خواهد بود.
برای بلندمدت سرمایهگذاری کنید
بورس اوراق بهادار از لحاظ تاریخی، در درازمدت، عملکرد خوبی داشته است. اگر سهام را با پولی خریداری کنید که ممکن است بهزودی به آن نیاز داشته باشید، ممکن است مجبور شوید در دورهای که قیمت سهام پایین است، سهم خود را بفروشید. پس با مدیریت سرمایه، برای سرمایه گذاری بلندمدت برنامه ریزی نمایید. این اصل یکی از مهمترین مؤلفهها برای کاهش ریسک سرمایه گذاری است.
سخن پایانی
در نهایت، برای کاهش ریسک سرمایه گذاری خود، بهتر است قبل از ورود به این عرصه، تمام راهکارها و اصول مهم را آموزش ببینید. با فراگیری این موارد، درصد ریسک سرمایهگذاری شما نیز پایین خواهد آمد. آموزش آنلاین تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی به شما در سرمایه گذاری اصولی و حرفه ای کمک شایانی خواهند کرد.
مدیریت حرفه ای ریسک(بخش اول)
هر معامله گري به جایی می رسد که شروع می کند بهدنبال جوابهایی به غیر از روش هاي ورود و استراتژيهاي جدید معامله گري برود. آنچه بدنبالش می گردد روش هاي صحیح مدیریت سرمایه وریسک است. مدیریت ریسک مشخص می کند که چطور باید مبانی نسبت ریوارد به ریسک را بکار برد و توقع تان از رویکرد معامله گري را مدیریت کرد. مدیریت سرمایه مشخص می کند که شما چطور انتخاب می کنید که چقدر ریسک روي معامله تان داشته باشید و این انتخاب چقدر روي نوسان حساب معاملاتی و افت سرمایه تان تاثیر گذار است. ما کارمان را به این صورت شروع می کنیم ، اول بررسی می کنیم که نسبت ریوارد به ریسک واقعا چیست و چگونه عملکرد معامله گري شما را تحت تاثیر قرار می دهد و بعد نگاهی می اندازیم به مدیریت سرمایه و مبانی و تکنیک هاي تعیین سایز(حجم) در پوزیشن هاي معاملاتی.
1.شروع کار با نسبت ریوارد به ریسک
نسبت ریوارد به ریسک یکی از بحث هاي داغ مربوط به معامله گري است. در حالیکه بعضی از معامله گران بیان میکنند که نسبت ریوارد به ریسک چیز بدرد نخوري است، اما گروه دیگر بر این باورند که این نسبت جام مقدس معامله گري است.در این مقاله با هم یاد میگیرم که ،چگونه از این نسبت به درستی استفاده کنیم، بعضی واقعیتهاي گفته نشده درباره این نسبت را در اختیار شما قرار می دهیم ، و برخی از تصورات اشتباهی که درباره این نسبت وجود نسبت ریسک به ریوارد در معاملات دارد را کنار میگذاریم.
تصور اشتباه شماره1: نسبت ریوارد به ریسک بدرد نخور است.
گاهی می بینید که بعضی از معامله گران می گویند نسبت ریوارد به ریسک بدرد نخور و بی فایده است ، این معامله گران دقیقا درست می گویند . حقیقت این است که این نسبت به تنهایی ارزشی ندارد و اگر قرار باشد به تنهایی مورد تحلیل قرار گیرد و در ارتباط با سایر ویژگیهاي آماري عملکرد معامله گري شما نباشد ، معلوم است که کارایی خاصی نمی تواند داشته باشد. با این حال ، اگر بدانید که چطور بدرستی از این نسبت استفاده کنید، خواهید دید که این نسبت یکی از سنجه ها و معیارهاي مهم در زندگی روزانه شما بعنوان یک معامله گر بحساب می آید و حتی می توان گفت ندانستن این نسبت در تنها یک معامله نیز می تواند منجر به عدم سود کردن درآن معامله شود.
تصور اشتباه شماره2: نسبت ریوارد به ریسک بد در مقابل نسبت ریوارد به ریسک خوب
دومین تصور اشتباهی که در مورد این نسبت شنیده می شود این است که اعداد خاصی براي یک نسبت ریوارد به ریسک مناسب تعیین می شود.آیا شما هم باور دارید که اگر وارد معامله اي شوید که نسبت ریوارد به ریسک یک به یک و یا کمتر باشد احتمالا درآن معامله سود نخواهید کرد؟ و یا این را شنیده اید که معامله گران حرفه اي فقط معاملاتی را انجام می دهند که این نسبت درآنها دو به یک یا بیشتر باشد؟!
توصیه ما اینست که اگر این مطالب را در سایتی خواندید ، فورا آن سایت را ترك کنید! زیرا یک نسبت ریسک به ریوارد مناسب فقط بستگی به استراتژي شخصی شما و عملکرد معامله گري شما دارد و نه چیز دیگري. یعنی که اگر یک تریدري فقط در موقعیت هاي با ریسک به ریوارد یک به سه و بالاتر می تواند سود دهی داشته باشد. ممکن است تریدر دیگري به راحتی بتواند با ورود به موقعیت هاي داراي ریسک به ریوارد یک به یک و حتی کمتر داراي سود دهی مستمر باشد چنانچه بعدا با هم خواهیم دید،نسبت ریوارد به ریسک فقط درصورتی قابل تفسیر خواهد بود که آن را در ارتباط با نرخ برد تنظیم کنید،بنابراین توصیه هایی که در مورد این نسبت می شود بی فایده خواهند بود.
تصور اشتباه شماره 3: شما می توانید بایک دستور حد ضرر ذهنی اقدام به معامله نمایید
هنگامی که یک معامله گر به این نکته آگاه شود که مفهوم ریسک به ریوارد چگونه کار می کند، خواهد دید که معامله گري بدون یک سطح ضرر دقیق و ثابت ، غیر ممکن است. فقط درصورتی می توانید نسبت ریسک به ریواردتان را محاسبه کنید و نرخ برد مد نظر را بدانید و قضاوت کنید که از این معامله انتظار سود دارید یا خیر،که قبل از ورود به معامله بدانید کجا حدضرر تان را قرار خواهید داد.
اما نسبت ریوارد به ریسک واقعا چه چیزي را به شما می گوید؟!
زمانی که شما نسبت ریوارد به ریسک یک معامله را بدانید ، براحتی می توانید نرخ برد مورد نیاز را محاسبه کنید. و سپس می توانید نرخ برد مورد نیاز را با تاریخچه نرخ بردهایتان مقایسه کنید و آنگاه قضاوت کنید که آیا از این معامله انتظار برایند مثبت دارید یا خیر.
براي مثال، اگر شما وارد معامله اي با نسبت ریوارد به ریسک یک به یک شوید، نرخ برد کلی تان باید بیشتر از 50درصد باشد تا یک معامله گر سودده بشمار بیایید.یعنی
اگر شما معاملاتی را انجام دهید و نگه دارید که نرخ برد مورد نیازتان بزرگتر از نرخ برد واقعی تان باشد ،در نتیجه به ناچار در دراز مدت پول از دست خواهید داد و بازنده هستید!
ادامه مقاله را در بخش دوم مدیریت حرفه ای ریسک مطالعه نمایید.
ریسک به ریوارد
معاملهگران در بازارهای مالی از نسبت ریسک/پاداش برای ارزیابی پتانسیل سود یک معامله نسبت به پتانسیل ضرر آن استفاده میکنند.
برای دستیابی به ریسک و پاداش یک معامله، پتانسیل ریسک و سود یک معامله باید توسط معاملهگر تعریف شود.
- ریسک با استفاده از یک حد ضرر (stop loss) تعیین میشود. مقدار ریسک معامله، قیمت بین نقطه ورود معامله و دستور حد ضرر آن است.
- حدسود (profit target) برای تعیین نقطه خروج به کار گرفته میشود. در صورتیکه معامله در جهت مطلوب حرکت کند، سود بالقوه برای معامله فاصله بین قیمت ورود و حد سود است.
اگر یک معاملهگر سهامی را در ۲۶۰ تومان بخرد و حدضرر ۲۳۰ تومان و حدسود ۳۴۰ تومان برای آن قرار دهد، ریسک این معامله به ازای هرسهم ۳۰ تومان و پتانسیل سود آن ۸۰ تومان است.
سپس ریسک با سود مقایسه میشود تا نسبت ریسک به ریوارد به دست آید:
۰٫۳۷۵ = ۸۰ / ۳۰ = پاداش/ریسک
اگر این نسبت بزرگتر از ۱٫۰ باشد، ریسک معامله بزرگتر از پتانسیل کسب سود در معامله خواهد بود و معامله منطقی نیست. اگر نسبت کوچکتر از ۱٫۰ باشد، پتانسیل سود در این معامله، بیشتر از ریسک خواهد بود و یک معامله مناسب تلقی میشود.
نگاهی دقیقتر به نسبت ریسک/پاداش
در کل، به نظر میرسد معاملاتی که نسبتهایی با ریسک پایین ۰٫۱ و ۰٫۲ دارند بهتر هستند. با این حال، لزوما اینگونه نیست.
معامله گران همچنین باید احتمال رسیدن قیمت به حدسود (قبل از اینکه قیمت به حدضرر برسد) را در نظر بگیرند.
شما میتوانید با قرار دادن حدسود خود در نقطهای دورتر از نقطه ورود، هر معاملهای را جذابتر جلوه دهید. اما چقدر امکان دارد بازار، پیش از رسیدن به سطح حد ضرر به آن هدف بزرگ برسد؟
بنابراین، بین نسبت ریسک به سود معاملات و احتمال رسیدن قیمت به حدسود باید تعادل برقرار شود. به عبارتی دیگر ممکن است نسبت ریسک به سود یک معامله مناسب باشد ولی وقتی بطور منطقی بررسی کنید، متوجه شوید احتمال اینکه قیمت به حدسود شما برسد پایین است. پس این نکته را باید در نظر بگیرید.
بیشتر معاملهگران کوتاهمدت، نسبتهای ریسک/پاداش مناسب را معمولا بین ۱٫۰ و ۰٫۲۵ قرار میگیرند، با این حال استثنائاتی نیز وجود دارد.
معامله گران کوتاهمدت و بلندمدت و سرمایهگذاران باید از معاملاتی که پتانسیل سود کمتر از میزان ریسک است دوری کنند.
به عنوان مثال ریسک/پاداش بزرگتر از ۱٫۰ مناسب نیست.
نسبت ریسک به پاداش ۱٫۰ به این معناست که دربرابر پتانسیل سودآوری ۱۰ درصدی، احتمال زیان ۱۰ درصدی را به جان خریدهاید.
در بازار همیشه فرصت مطلوب برای معامله یافت میشود و دلیلی برای ریسکپذیری بیشتر به جهت سود کمتر وجود ندارد.
به هنگام محاسبه نسبت ریسک/پاداش برای یک معامله، حد ضرر را طبق استراتژی خود در مکانی منطقی روی نمودار قرار دهید، سپس حد سود را به طور منطقی براساس استراتژی/تحلیل خود تعیین کنید.
تنها هنگامی که نقاط حد ضرر و سود هدف تعیین شدند، میتوانید ریسک/پاداش معامله خود را ارزیابی کرده و تصمیم بگیرید که آیا معامله شما ارزش انجام دادن دارد یا خیر.
یک اشتباه رایج این است که معاملهگران نسبت ریسک/پاداش مشخصی در ذهن دارند.
به عنوان مثال، آنها فقط ممکن است بخواهند ۵ درصد ریسک کنند تا ۲۰ درصد سود به دست آورند، بنابراین در هر نقطهای که وارد معامله میشوند حدضرر ۵ درصدی برای آن تعیین میکنند و حدسود را ۲۰ درصد بالاتر قرار میدهند بدون اینکه تحلیلی انجام داده باشند.
اگرچه این نوع معاملات ممکن است بطور شانسی نسبت ریسک به ریوارد در معاملات موفقیتآمیز باشند اما راهی ایدهآل برای انجام معامله نیستند.
برای معامله موثر، یک برنامه معاملاتی داشته باشید که به شما بگوید دقیقا چه موقع و کجا میتوانید وارد یک معامله شوید و هدفها و سطوح حد ضرر خود را باید کجا و تحت چه شرایطی قرار دهید.
سپس قانونی تنظیم کنید مبنی بر اینکه شما تنها باید معاملاتی را انجام دهید که نسبت ریسک/پاداش یک عدد خاص یا کمتر را ایجاد میکنند.
مثلا میتوانید تعیین کنید فقط وارد معاملاتی میشوید که درصد احتمالی سود (به طور واقعبینانه) دوبرابر درصد احتمالی زیان باشد (ریسک به ریوارد ۰٫۵).
یک مثال کاربردی از معامله با ریسک و بازه مناسب
قصد داریم نماد “ثشاهد” را در نقطه کنونی بررسی کنیم که آیا براساس ریسک و ریوارد، نقطه مناسبی برای ورود به معامله است یا نه.
افت احتمالی از محدوده ۲۷۲ تومان تا ۲۳۵ تومان (حمایت مهم سهم) معادل حدودا ۱۶ درصد ضرر است.
رشد احتمالی از محدوده ۲۷۲ تومان تا ۲۹۰ تومان (مقاومت سهم) معادل حدودا ۶ درصد سود است.
رشد و افت احتمالی براساس حمایتها و مقاومتهای سهم مشخص میشود. برخی اندیکاتورها و ابزارهای دیگر مانند فیبوناچی نیز میتوانند برای تشخیص نقاط برگشتی احتمالی کمک کنند.
بنابراین در نقطه کنونی به خاطر اینکه پتانسیل زیان از سود بیشتر است، ورود به معامله یک تصمیم مناسب نیست.
رشد احتمالی از محدوده ۶۱۰ تومان تا ۶۶۰ تومان (مقاومت سهم) معادل حدود ۸ درصد سود است.
افت احتمالی از محدوده ۶۱۰ تومان تا ۵۶۰ تومان (حمایت سهم) معادل حدودا ۸ درصد ضرر است.
در این معامله نسبت ریسک به ریوارد تقریبا ۱٫۰ میشود، به این معنی که پتانسیل سود و زیان تقریبا به یک مقدار است.
برخی از معاملهگران ترجیح میدهند وارد این معاملات نشوند ولی علاوه بر ریسک و ریوارد، باید احتمال رسیدن قیمت به حدسود بیشتر از احتمال رسیدن قیمت به حدضرر باشد. برای تشخیص این موضوع میتوان روند شاخص صنعت موردنظر را بررسی کرد که در چه نقطهای قرار دارد.
سخن آخر در مورد نسبت ریسک/پاداش
بطور کلی بهتر است معاملاتی انجام شوند که نسبتهای ریسک/پاداش کمتری دارند، زیرا به این معنی است که پتانسیل سود بر ریسک برتری دارد.
با این حال، نیازی نیست نسبت ریسک/پاداش در رقمهای خیلی کم باشد تا یک معامله را مناسب بدانید.
هر نسبتی پایینتر از ۱٫۰ احتمالا نتایج بهتری نسبت به انجام معامله با نسبت ریسک/پاداش بیشتر از ۱٫۰ ایجاد میکند.
نسبت ریسک/پاداش اغلب در ترکیب با سایر نسبتهای مدیریت ریسک، مانند نسبت برد/باخت (win/loss ratio) که تعداد معاملات برنده را با تعداد معاملات بازنده مقایسه میکند، و همچنین با درصد سر به سر (break-even percentage) که تعداد معاملات برندهای که برای سر به سر شدن لازم است را ارائه میدهد مورد استفاده قرار میگیرد.
دیدگاه شما